علی ناصری: پس از سال ۲۰۰۰ در قرن ۲۱ سینمای کره جنوبی با تحولات بزرگ مواجه شد و ظهور فیلمسازانی، چون لی-چانگ دونگ، کیم کی دوک، پارک چان ووک، هونگ سانگ سو و بونگ جون هو که همواره آثاری تحسین شده خلق کردهاند، انقلابی بزرگ در سینمای کرهجنوبی به همراه داشت. این پنج کارگردان نه تنها امروز بزرگترین فیلمسازهای کرهجنوبی به حساب میآیند، بلکه میتوان آنها را جزء تحسینشدهترین فیلمسازان حال حاضر دنیا دانست.
در این بین امسال بونگ جون هو با ساخت شاهکاری به نام «انگل» توانست برای اولین بار نخل طلای کن را به کرهجنوبی ببرد و حتی میتوان این فیلم را مهمترین گزینه اسکار زبان خارجی امسال دانست. «انگل» شاید بهترین فیلمی است که در چند سال اخیر توانسته نخل طلای کن را از آن خود کند، فیلمی تلخ و سیاه با دیدگاهی رادیکال نسبت به فاصله طبقاتی و خصلت افراد در طبقات اجتماعی مختلف با نیم نگاهی به اصلاحات لازم در این طبقات است که به شدت جذاب و پر انرژی روایت میشود.
«انگل» عنوانی به شدت تند و سر راست برای ارائه دیدگاهی است که نسبت به کاراکترها میتواند از سوی سازنده فیلم وجود داشته باشد. کاراکترهایی که ابتدا در زیرزمینی پایین شهر زندگی میکنند و به شکلی مخرب، انگلوار و موزیانه سعی دارند به خانه مجللی در بالای شهر راه پیدا کنند. آنها با تخریب افرادی از طبقه خود به خانه مجلل راه پیدا میکنند و با ولعی ناشی از عدم تجربه حس ثروتمند بودن قصد دارند از فرصت زندگی کردن در خانهای بسیار مجلل استفاده کنند.
موقتی بودن حس لذت بردن از قرار گرفتن در موقعیت فردی ثروتمند باعث میشود کاراکترهای ذوق زده تمام تلاش خود را برای استفاده از موقعیت شکل گرفته به کار ببرند و این عجله و وسوسه باعث میشود کاراکترها در وضعیتی غیر قابل کنترل قرار بگیرند. ورود مستخدم اخراج شده و مراجعه کاراکترها به زیرزمین و پیدا کردن همسر مستخدم سابق و بازگشت صاحبان خانه باعث میشود تا همه کاراکترها در یک مکان و موقعیتهای مختلف قرار بگیرند. در واقع فیلمساز قصد دارد با ارائه تحلیلی منطقی از رفتارهای نشأت گرفته از زندگی ایزوله در برابر مشکلات و دغدغهها، ارتباط مخاطب با حساسیتها و وسواسهای افراد ثروتمند را برقرار کند و نفرتی که منشأ آن همین حساسیتها است منطقی جلوه دهد و این اتفاق دقیقاً رخ میدهد و نفرتی کاملاً منطقی شکل میگیرد.
در واقع در قسمتی از «انگل» وقتی کاراکترهای اصلی فیلم مجبور به پنهان شدن در زیر مبل خانه کارفرمایشان میشوند در میزانسنی که موقعیت طبقاتی کاراکترها را به شکلی شاید نمادین (روی مبل افراد ثروتمند و زیر مبل فقرا) نشان میدهد دیالوگهای بیان شده در بین زن و شوهر روی مبل نفرتی را در کاراکترهای زیر مبل شکل میدهد که پایان قصه را رقم میزند.
فیلمساز هیچ تعارفی با مخاطب خود ندارد، به راحتی در میزانسنهایش نشان میدهد که منظورش از انگل چیست، او تنها کاراکترهایش را که مثل حیوانات موزی بدون اطلاع صاحب خانه در زیر مبل و وسایل خانهاش جا به جا میشوند یا مثل موشهای فاضلاب در زیرزمین زندگی میکنند، انگل نمیداند. از نظر "بونگ جون هو" همه کاراکترها همانند انگل در حال تخریب جامعهای هستند که در آن زندگی میکنند. ماهیت یک انگل زندگی در بخشی از بدن یک موجود زنده و تخریب آن بخش به دلیل تأمین تغذیه خود است و میبینیم هرچند کاراکترهایی که از پایین شهر به خانه "پارک" آمدهاند در بر هم زدن آرامش و ثبات خانه به شکلی ناملموس (برای صاحبان خانه) به طور کامل تأثیرگذار هستند، اما خودخواهی، تکبر و خودبرتربینی خانواده پارک به شدت در شکلگیری نفرت بین سه خانوادهای که در «انگل» میبینیم تأثیرگذار است.
ساختار فیلمنامه «انگل» به گونهای است که اتفاقات، در پی هم به شکلی دومینو وار پس از یکدیگر رخ میدهند و نقش فیلمنامهنویس در چیدمان اتفاقات و شکلگیری مسیر قصه با وجود اینکه فیلم مملوء از حادثه است، چندان احساس نمیشود و حتی نگاه استعاری و نشانهگذاریهای فیلمساز در بطن قصه اثر به شکلی گنجانده شده که در ذهن مخاطب نیز در پس سرگرمی و جذابیت نقش میبندد. ساختار فیلمنامه "بونگ جون هو" به شکلی است که علت اتفاقات و تغییر مسیر قصه در هر لحظه از موقعیت اجتماعی کاراکترها ناشی میشود و در واقع "بونگ جون هو" اساس فیلمنامهاش را به شکلی خلاقانه در جایگاه اجتماعی کاراکترها قرار داده و با نگاهی تند و سر راست همه کاراکترهایش را نقد کرده و به چالش میکشد.
همچنین از چند عنصر تصادف که قرار گرفتنشان در قصه «انگل» ممکن بود با سادهانگاری فیلمنامهنویس کلیت اثر را به بیراهه ببرد، میتوان به بارانی اشاره کرد که خانواده "پارک" را مجبور میکند تا به خانه برگردند و همین باران که خانواده "پارک" را از یک تفریح و پیکنیک منصرف کرده زندگی خانواده "کیم" را غرق در آب میکند و همان شب آنها مجبور میشوند در وضعیت وحشتناکی قرار بگیرند در حالیکه "پارک" و همسرش در خانه خودشان به خواب رفته و از طرفی "گوک" مستخدم قدیمی به همراه همسرش در وضعیت بدتری به سر میبرد.
موقعیتی که با ایدههای خلاقانه فیلمنامهنویس مملوء از اتفاق است، «انگل» را به فیلمی تبدیل کرده که ریتم و ضرباهنگی دقیق دارد و مخاطب را از ابتدا تا انتها با خود همراه میکند. مسیری که فیلم برای رسیدن به پایان تلخ و شگفتانگیز «انگل» طی میشود بسیار دقیق با جزئیاتی است که مخاطب میتواند اتفاق پایان فیلم را بپذیرد.
«انگل» به طور قطع بهترین فیلم "بونگ جون هو" است و جایزه نخل طلای کن در سال ۲۰۱۹ از معدود جوایزی است که در این سالها به فیلمی داده شده که از دیگر آثار حاضر در بخش مسابقه بهتر است. «انگل» را میتوان در کنار «داگویل» لارس فون تریه ترسناکترین فیلم اجتماعی قرن ۲۱ دانست که آینهای در برابر مخاطب خود قرار میدهد و بیننده را وادار به دیدن زشتترین نقاط و نکات در زندگیاش میکند.