خود من آدمی نیستم که آنچنان دغدغه محیطزیست داشته باشم
که در کوهوکمر راه بیفتم و پلاستیک جمع کنم، هرچند بهخاطر اینکه متولد مازندران
هستم، با درخت، جنگل، باران و ابر و مه بزرگ شدهام.
امیرعلی نبویان؛ نویسنده و کارگردان تئاتر و مجری و بازیگر
تلویزیون که این روزها نمایش «تناسخ 3 تا 35 تومن» را در سالن شماره دو تماشاخانه
پالیز روی صحنه دارد، درباره دلیل استفاده از مفهوم تناسخ در نمایش خود به خبرنگار دیباچه، گفت: یکی
از مسائلی که برای من مطرح است، شوخی کردن با مرگ و نحوه مردن آدمها و سایر
موجودات بهطور کلی است. برای اینکه بتوانیم پردهها را به یکدیگر وصل کنیم، بهدنبال
یک نخ تسبیح میگشتیم و برای این منظور به ایده تناسخ رسیدم تا با این مقوله شوخی
کنیم. درنتیجه به این پرداختم که شرایط تناسخ چگونه میتواند باشد. در ادامه
قراردادهای یک جهان فانتزی را با تماشاگر بستیم. وقتی این قراردادها درست بسته
شود، تماشاگر تا زمانیکه خودتان زیر این قراردادها نزنید، با شما همراه میشود.
«نبویان» ضمن تایید این مطلب که در اجرای نمایش، جامعه ایران
را در نظر گرفته است، گفت: اگر قرار بود تنها درباره مبحث تناسخ صحبت کنیم، طبیعتا
پرده دوم نمایش در «باقرآباد» اتفاق نمیافتاد و در گوشه دیگری از دنیا اتفاق میافتاد.
حتی نامی که برای شرکتمان در نظر گرفتیم؛ یعنی «تناسخ گستران شرق» این نکته را به
ذهن متبادر میکند که با یک شرکت پیمانکاری مواجه هستیم که در مشرقزمین کارهای مربوط
به تناسخ را انجام میدهد.
کارگردان «ریش فیدل، غبغب مرکل» درباره شیوه نگارش
نمایشنامهای که چهارچوب درستی داشته باشد، گفت: برای خلق نقاط عطف نمایش، تکنیکی
وجود دارد؛ یک فرد، در مکانی قرار گرفته است که نباید در آنجا باشد! این اتفاق،
درام و کمدی را شکل میدهد. البته برای رساندن شخصیت به این نقطه، باید زحمت میکشیدیم.
وقتی این زحمتها در جهت درست کشیده شده باشند و به نقطه مورد نظر رسیده باشید،
نتیجه منطقی، درک تمام فانتزیهایی که چیدهایم از سوی مخاطب است.
خالق «قصههای امیرعلی» درباره شیوه ساختن شوخیهای جاری در
متن، گفت: برخی از این شوخیها، وام گرفته از یک واقعیت علمی هستند که ما در جهان
فانتزی خودمان اغراق را به آن وارد کردهایم؛ بهعنوانمثال اسکاندیوم واقعا عنصری
است که در صنایع هوا و فضا از آن استفاده میشود و بسیار سمی است، یکمیکروگرم
اسکاندیوم در مدفوع تمام انسانها وجود دارد، شیوه استخراج این عنصر بسیار هزینهبر
و دشوار است، واقعا در مکانی بهنام باقرآباد، در کنار معادن کرومیت، این عنصر
وجود دارد و سفرههای آب زیرزمینی را آلوده کرده است، اما ما این نکات را برای
ساختن درام انتخاب کردهایم.
وی در ادامه افزود: اگر به هر دلیلی به ما میگفتند حق
نداریم از این اتفاقها استفاده کنیم یا خودمان به این نتیجه میرسیدیم که این
اتفاق جذابیتی برای ساختن نمایش ندارد، باید میگشتیم و اتفاقهای دیگری را پیدا و
انتخاب میکردیم. تئاتریها میگویند که انتخاب هفتم دراماتیکترین اتفاق برای
تولید جذابترین کار است. شاید انتخاب هفتم اغراق باشد اما اگر در میان سه الی
چهار اتفاق، انتخابها صورت گیرد، اتفاقهای پیچیدهتر و بهتری رخ میدهد. حتی اگر
به این نتیجه برسیم که انتخابهای چهارم یا پنجم چندان جذاب نیست و به انتخاب اول
بازگردیم هم اثری که تولید میشود، بسیار پختهتر و جذابتر است.
این کارگردان تئاتر درباره دغدغههای محیطزیستی جاری در
نمایش، گفت: خود من آدمی نیستم که آنچنان دغدغه محیطزیست داشته باشم که در کوهوکمر
راه بیفتم و پلاستیک جمع کنم. هرچند بهخاطر اینکه متولد مازندران هستم، با درخت،
جنگل، باران و ابر و مه بزرگ شدهام. طبیعتا بحث محیطزیست برای من اهمیت دارد و
وقتی ساحل شمال را با ساحل جنوب مقایسه میکنم، دلم میسوزد اما در جنبشهای محیطزیستی
ورود نکردهام.
گفت و گو از: مینا صفار سفلایی