به گزارش دیباچه، طی
سالهای اخیر چه زمانی که فضای سیاسی جامعه ملتهب بوده و چه در سایر مواقع، تلویزیون
فضاهای سیاسی را کمتر به تصویر کشیده و کمتر به سمت ساخت سریالهایی با مضمون سیاسی
رفته است. عدم بروز این موضوع شاید به خاطر حساسیتهایی است که در گذشته و حتی الان
در سازمان صدا و سیما وجود دارد. اما تولید و پخش سریال «گسل» خط قرمزهای تلویزیون
را تا حدودی جا به جا کرده و این بار بذرافشان به همراه مهدی شیرزاد و محسن چگینی شخصیتی
با پستی سیاسی را به عنوان کاراکتر اصلی سریالشان انتخاب کردند. انتقاد از وضعیت سیاسی
جامعه، تکه پرانیهایی که بین شخصیتها رد و بدل میشود و همچنین دغدغههای عوامل سازنده
و نگرانی از تولید و پخش چنین سریالی، از موضوع بحث ما با علیرضا بذرافشان (نویسنده
و کارگردان) و محسن چگینی (تهیه کننده) بود.
** همچنان مشغول انجام کارهای نهایی و تدوین هستید؟
- بله، تدوین که تقریبا تمام شده است، اما خودم مشغول
دیدن قسمتهای تدوین شده هستم و اصلاح نهایی و صداگذاری میکنم و همزمان با پایان
سریال ادامه دارد. قسمت پایانی سریال هم یک روز مانده به ماه محرم پخش میشود.
** از ابتدا قرار بود که تعداد قسمتهای این سریال
کمتر باشد اما حین تولید به شما اعلام کردند که افزایش تعداد قسمت داشته باشید.
- افزایش تعداد قسمت نداشتیم از همان اول تعداد قسمت
ها مشخص بود و کمتر بود آنهم به این خاطر که زمان هر قسمت حدود 60 دقیقه بود، اما طبق
فرمول جدید شبکه گفتند که زمان هر قسمت باید کمتر شود. در نهایت قصهای در حین تولید
اضافه نشد.
** جای سوال بود که این سریال، با وجود اینکه در نقد
سیاست و دولتمردان است، چه اتفاقی افتاده که مدیران تمایل به ادامه آن دارند.
- تمایل به تولید ادامه سریال در فصل دوم وجود دارد،
اما هیچوقت حین تولید به شما نمیگویند که برای مثال سی قسمت را پنجاه قسمت کنید.
** الان به شما پیشنهاد تولید فصل دوم را دادهاند؟
- بله، اما کار آسانی نیست و همین فصل یک را در مدت
زمان یکسال و اندی نوشتیم. اگر بخواهیم وارد فصل دوم شویم یک پروسه مفصلی است که در
حال حاضر به آن فکر میکنیم. دنبال قصه خوب و جذاب هستم که یک قدم از قصه فعلیمان
جلوتر باشد. اگر بخواهیم کاری را با همان جذابیت و حتی یک پله رو به جلو بسازیم، کار
سختی را پیش رو داریم، اما به آن فکر میکنیم.
** فکر میکنید جذابیت فصل یک در فصل دو تکرار خواهد
شد؟
- الان به این دلیل که هیچ ایدهای برای تولید فصل
بعدی سریال نداریم، نمیتوان به این سوال پاسخ داد، اما حتما زمانی برای ساخت آن اقدام
میکنیم که مطمئن شویم قصه خیلی جذابی در اختیارمان هست. هر چند این قصه و کاراکترهایمان
(افراد و زوجهایی که در این سریال ازدواج کردند) پتانسیل این را دارند که بتوانند
قصهها را ادامه دهند.
** ایده این سریال از کجا آمد؟
- ایده کلی سریال برای آقای چگینی بود که در سال
93 با من درمیان گذاشتند. داستان اولیه گسل درباره وزیری بود که استعفا میدهد و زندگیاش
به دو بخش ماقبل وزارت و ما بعد وزارت تقسیم میشود. من نیز بر اساس این ایده، طرح
فعلی گسل را نوشتم و شخصیتها را طراحی کردیم.
** شما در نگارش تنها بودید یا اینکه افراد دیگری هم
کمک میکردند؟
- بعد از اینکه فیلمنامه تصویب شد، اصلاحیهای به
آن خورد که طی آن وزیر باید معاون وزیر میشد و چقدر هم خوب شد که این اتفاق افتاد
و پیشنهادش هم با محمد سرافراز رئیس سابق سازمان صدا و سیما بود. بعد از آن من ده قسمت
را نوشتم و در ادامه آقای شیرزاد به کار اضافه شد و با هم ادامه دادیم.
** خودتان با اینکه وزیر به معاون وزیر تغییر پیدا
کند، موافق بودید؟
- به نظرم دستمان الان بازتر است و اگر وزیر بود محدودیتهایمان
خیلی بیشتر میشد و ما به ازا پیدا میکرد و کار ما خیلی سختتر میشد. در حال حاضر
گسل در فضایی نسبتا بی زمان و مکان اتفاق میافتد که از فضای جامعه گرفته شده و به
کسی هم برنمیخورد، اما اگر شخصیت اصلیمان وزیر بود، همه به دنبال معادلسازی میگشتند.
** شنیده شده که برادران قاسمخانی هم در نگارش فیلمنامه
این سریال حضور داشتند و با توجه به همکاری
آنها با آقای چگینی شاید خیلی بیراه نباشد.
- این موضوع را نشریه بیماری شایعه کرده و از این
ماجرا داستانی درآورده است و هنوز هم ادامه میدهد. روال کارهای آقای چگینی اینطور
است که برای همه کارهایش از پیمان مشورت میخواهد و برای این سریال هم دو جلسه با پیمان
صحبت کردیم و محراب هم بنا به رفاقتی که با مدیر تولیدمان داشت لوکیشنی را به ما معرفی
کرد و به همین خاطر لازم بود تا در تیتراژ از این دو تشکر شود.
** گسل به چه معناست؟ و چرا در میانههای راه تولید
نام سریال تغییر کرد؟
- در ابتدا نام «بی نمک» را برای این سریال انتخاب
کرده بودیم که به ماجرای سد مرتبط بود و اصلا به این ربطی نداشت که کارِ بی نمکی است.
در همان حین تولید، ماجرای سد در قصه تغییر کرد و دیگر قصه ما ربطی به نمک نداشت. همانطور
که میدانید بلا استفاده شدن یک سد به خاطر وجود یک گسل در بستر دریاچهاش اتفاق میافتد
و علاوه بر این دیگر دلیلی که باعث بلا استفاده شدن سد میشود تپههای نمکی است. به
همین خاطر بر اساس ایده اولیه و وجود تپههای نمکی، نام سریال را بی نمک گذاشته بودیم
و بعد که تپههای نمکی حذف شد و گسل به جای آن آمد، بالطبع نام سریال هم تغییر کرد.
** این نام فقط مربوط به تغییرات فیزیکی در سد است
یا اینکه کنایه هم چاشنی آن شده است؟
- کنایه نه، اما معنی این شکلی هم دارد. گسل به معنی
شکاف است و باید این شکاف را پر کرد. الزاما همه سیاستمدارهای ما با مردم ارتباط تنگاتنگ
ندارند، الزاما افراد مسلحی نیستند، حسن نیت ندارند و اتفاقا ممکن است تعدادی از آنها
قدرت طلب، سودجو، منفعت طلب باشند و ممکن است این تعداد کم هم نباشد از همه جناحها
و منظورم جناح خاصی نیست و همه این خصیصهها میتواند بین سیاستمدارهای همه جوامع وجود
داشته باشد و هر کسی بگوید سیاستمدارهای ایرانی همگی خالصانه برای مردم کار میکنند،
دروغ گفته است. در نهایت اینکه این شکاف وجود دارد و این سریال تلاشش را در این زمینه
کرده است.
** در ساخت هر سه سریال شما «نابرده رنج»، «هفت سنگ»
و همین گسل یک فاکتور مشترک به نام مضمون جدید به چشم میخورد. در تمام این سالها ایده
این سریالها زائیده ذهن خودتان بود و یا اینکه از سوی مدیران و یا تهیه کنندهها به
شما پیشنهاد شده بود؟
- به نظرم هر فردی که میخواهد کاری نمایشی بسازد
سعی دارد که حتی المقدور کاری جدید را بسازد و بعضی مواقع موفق میشود و برخی مواقع
نه. از طرفی هر سازندهای فکر میکند دارد کاری جدید و حداقل جذاب انجام میدهد. در
دفتر آقای چگینی هر اثری ساخته شده همگی جدید بودند. برای مثال میتوان به سریالهای
طنزی که پیشترها ساختند اشاره کرد و خودم طرفدار این کارها هستم. اما الان بذرافشان
42 ساله با بذرافشان 38 ساله فرق دارد و چهار سال بیشتر زندگی کرده و در این مدت تجربیات،
کار، نگاه و دریافتش از هستی جدیدتر شده است.
در گسل در نظرم بود که کاری مولتی ژانر داشته باشیم، مثل نابرده رنج که فضای شیرینی
با قصهای اکشن داشت و دو دوست با هم به جبهه میرفتند و ماجرایی برایشان بوجود میآمد.
دوست داشتم فقط به این بسنده نکنم و قصهای کارآگاهی، پلیسی، جنایی داشته باشم و در
کنار آن قصه عشقی را چاشنی آن کنم که در نهایت به چهار قصه عشقی تبدیل شد. در حقیقت
مولتی ژانر بودن تست جدیدی است که ما با گروه خودمان زدیم و کاری است که در عین حال
که لحظاتی شما را به خنده وادار میکند، فضایی را هم ایجاد میکند که حتما بترسید و
فضای گروتسک را بوجود میآورد.
** میخواهید بگویید این امضای کارهای شما است؟
- نه این تجربه ما در تولید چنین آثاری است که تا
الان خوب جواب داده است.
** اما من فکر میکنم این دیگر تبدیل به امضای کارهای
علیرضا بذرافشان در کارهایش شده است.
- من نمیتوانم در این باره نظری دهم چراکه این نگاه
باید از بیرون بررسی شود. اما در برخی قسمتها مخاطب با شرایطی مواجه میشود که در
سکانس اول به شدت میخندد و در سکانس بعدی با یک جنایتکار مواجه میشود و به شدت میترسد.
این یک تجربه جدید و البته سخت بود که ممکن است مخاطب نتواند با آن ارتباط برقرار کند
که ما باید تلاشمان را برای برقراری این ارتباط دو چندان کنیم و هم اینکه ما باید بتوانیم
تعریف درستی از قصه و درامی که در دست داریم ارائه دهیم و همه اینها را به خوبی کنار
هم بچینیم. این تجربه این بار ما بوده که باید ببینیم تا چه میزان توانستیم به خوبی
از عهده انجامش برآییم.
** در نابرده رنج ارتباط خوبی با مخاطب برقرار شد و
طیف وسیعی از مردم این سریال را تماشا میکردند. اما در مورد هفت سنگ این اتفاق کمتر
افتاد و الان هم شاهد ارتباط خوبی هستیم که مردم با گسل برقرار کردهاند. این موضوع
از ابتکارهای شما به عنوان نویسنده و کارگردان در خط روایی قصه و نوع کارگردانی نشات
میگیرد یا اینکه همانطور که خودتان گفتید مدیون تجربههایی است که در این سالها کسب
کردید؟
- البته اینجوری فکر نمی کنم باشد و من بیست سال پیش
خط قرمز، تب سرد، زیر زمین، داستان یک شهر و ... را نوشتم و مخاطبان بسیاری داشت
تا حدی که خیابانها خلوت میشد.
** اما در حال حاضر جذب مخاطب بسیار دشوارتر از گذشته
است.
- بله قبول دارم و میگویم اگر گسل توانسته مخاطب
را به خوبی جذب کند، حتما کار مهمی کردیم و میتوانیم اینطور از خودمان تعریف کنیم،
چراکه هم سخت است و هم اینکه مخاطب نسبت به همه چیز موضع پیدا کرده است. یعنی اینکه
دسترسی او به رسانههای ارتباط جمعی آسان شده، به همان نسبت مخاطب سختگیری شده است.
البته منظورم سختگیری به معنی مثبتش نیست بلکه میخواهم بگویم مخاطب امروز ما کلا
غر غرو است. نه فقط مخاطب ایرانی همه مخاطبان در اقصی نقاط جهان غر غرو شدند و این
موضوع کار را سخت میکند.
** مهمترین دلیل به اصطلاح غر غرو شدن مخاطب را در
چه میدانید؟
- دسترسی مخاطب زیاد شده است و مقهور یک اثر و یک
آدم نمیشود. برای مثال در شبکههای مجازی مثل اینستاگرام شما به راحتی به تمام سلبریتیها
دسترسی دارید و زمانیکه آن آدمها برایتان دستیافتنی میشوند، ناخودآگاه شما را مدعی
میکند و غر غرو میکند. این به این معنا نیست که شما سطح سلیقهتان بالا و یا پایین
رفته است، به این معنی است که شما فرد دیگری شدهای و آدمِ دهه 70 و 80 نیستی. بنابراین
در چنین فضایی جذب مخاطب اصلا کار سادهای نیست و حتما باید چیزی را نشان دهید که مخاطب
جلوی شما کم بیاورد و اگر این احساس را داشته باشد، اثر شما را تماشا میکند. اگر هم
احساس کند موضعش بالا است غر میزند و شر وع به بد و بیراه گفتن میکند، چون به راحتی
هم میتواند به شما بد و بیراه بگوید. حالا من در فضای مجازی، صفحه اجتماعی ندارم وگرنه
الان مخاطبان سریال گسل اگر از سریال خوششان نمیآمد، خیلی راحت نظرهای خود را در صفحه
من بیان کرده بودند و من هم میدیدم. در کل فضای مجازی کار را برای مخاطبان راحت کرده
و سیر او به سمت غر زدن است چون دوست دارد مثل تمامی آدمها خودش را نشان دهد و از
طریق فحش، بیان ناراحتی و ... اینها را بیرون میریزد. حتی اگر از کاری خوشش هم آمده
باشد، بیشتر آن یک مقداری که بدش آمده را بیان میکند. در چنین فضایی کار کردن و جذب
مخاطب کردن بسیار سخت است و من خوشحالم که توانستیم مخاطبان خود را جذ کنیم و ما هم
سعی کردیم چیزی را نشان دهیم که مخاطب را مقهور کنیم.
**اینکه به دنبال چیزی هستید که مخاطب را مقهور خود
کنید، از کجا آمده است؟ حاصل ابتکار گروهی است؟
- مراحل اولیه همین که از آن صحبت کردید، فیلمنامه
است و یکسال و خردهای زمان گذاشتن برای نگارش فیلمنامه از کمهوشی ما نبوده و به
خاطر حساسیتهایی بوده است که داشتیم. دلمان میخواست فیلمنامهای را طراحی کنیم که
حداقل روزنهها، سوراخها و منافذ را برای غر زدن داشته باشد و کمتر بشود از آن گاف
دراماتیک گرفت و جذابیتش را بالا ببریم. در این مدت که برای نگارش زمان گذاشتیم و هم
من و شیرزاد و هم آقای چگینی بارها فیلمنامه را خواندیم و در این میان خیلی از نوشتههایمان
که دوست نداشتیم را دور میریختیم و دوباره شروع به نوشتن میکردیم. مورد بعدی بازیگر
است که به ما کمک کرده، ما در گسل بازیگرهای درجه یکی داشتیم که اتفاقا بازیهای درجه
یکی را در این کار داشتند و هر کدام بازیهایی داشتند که تا به حال از آنها ندیدیم
و مجموعه خوبی از بازیها داریم و حتی بازیگرهای جدیدمان هم به خوبی درخشیدند.
** اشاره کردید که برای نگارش فیلمنامه زمان بسیاری
گذاشتید. اما بسیاری از نویسندگان برای نگارش آثارشان زمان زیادی میگذارند اما ممکن
است نتیجه مطلوبی که دوست داشتند، حاصل نشود. منظورم این است که صرف زمان زیاد برای
نگارش فیلمنامه نمیتواند تاثیر مستقیم روی ماحصل کار و جذب مخاطب و موفقیت آن داشته
باشد.
- این را باید از آنهایی که زمان زیادی گذاشتند و
نتیجه خوبی دریافت نکردند بپرسید و من نمیدانم، اما معتقدم اگر هر فردی برای انجام
کاری زمان زیادی بگذارد قطعا به موفقیت خواهد رسید و حداقلهایی را بدست میآورد که
قابل توجه است.
** مخاطبان ما عادت دارند که سریالهایی را ببینند
که از فضای جامعه دور است و بیشتر به کلیشه نزدیک است. اما گسل در این بین توانسته
چه با سیاسیون و چه با افراد عادی خوب شوخی کند. تلویزیون در این زمینه به شما سخت
نگرفت؟
- تا به حال با تلویزیون مشکل خاصی نداشتم به جز سریال
مرد که آنهم به قصهاش مربوط است. به غیر از آن تمام کارهایی که کردم میدانستم که
در چه محدوده و حوزهای باید کار کنم. در این سریال هم همان چیزی که خواستیم نوشتیم
و ساختیم و اتفاقا فکر میکنم خط قرمزهای بسیاری را در طنز سیاسی با ساخت و پخش این
سریال در صدا و سیما جا به جا کردیم. در گذشته سریالهای طنز سیاسی داشتیم، اما نه
به این شکل و همراه با وقایع اجتماعی روز و این اطمینان را میدهم که اگر شما فیلمنامه
را قبل از تولید و پخش میخواندید از من میپرسیدید که آیا میتوان این اثر را ساخت؟
** قطعا شما از همان ابتدا که شروع به نگارش و حتی
تولید کردید، نگرانیهایی برای این کار داشتید.
- حس من و آقای چگینی این بود که جلو رویم و ببینیم
چه اتفاقی میافتد و چطور میشود. الان هم که سریال در حال پخش است به راحتی پخش میشود
و تقریبا 99 درصد از آنچه ما ساختیم روی آنتن رفته است.
** یعنی هیچ اصلاحیهای به سریال شما وارد نشده؟
- نه، برخی الفاظ نامتعارف بین شخصیتها را حذف کرده
باشند که آن هم در حد مغز خر خوردن بود و جملهای که شاید صلاح نبود از تلویزیون پخش
شود، نه اینکه از نظر سیاسی اصلاحیه داشته باشیم.
** برخیها معتقدند که این سریال در نقد دولت ساخته
شده است؟
- بله، من هم در جایی خواندم که گفته بودند شما این
سریال را علیه دولت ساختید؟ و من گفتم نه اصلا اینجوری نیست. این سریال نقد سیاست مدارها
است و این مهم نیست که الان کدام فرد در کدام بخش جامعه قدرت دارد و در این سه چهار
دهه ما میتوانیم منتقد هر یک از سیاست مدارها باشیم.
** شخصیت اصلی این سریال فردی سیاسی است که این احتمال
میرود شما از روی فردی حقیقی او را طرح کرده باشید.
- در گسل ما تیپی از یک سیاستمدار طرح کردیم که میتواند
هر کسی از هر جناحی باشد و تقریبا هم هیچ نشانهای نگذاشتیم که نشان دهد وابسته به
کدام جناح است و اصولا با اینکه تا الان خیلیها گفتند که اعتبار شبیه به فلانی است،
اما من معادل سازیهای سخیف این شکلی را دوست ندارم و معتقدم سطح کار پایین میآید.
در این سریال هیچ عنصر جناحی نداریم و هنوز هم غیر از نزدیکانم هیچکس نمیداند که گرایش
سیاسیام چیست و اصلا هم علاقه ندارم از گرایش شخصی خودم در کارم استفاده کنم. در حقیقت
این سریال نقدی از درون به جامعه سیاسی ما و وضعیت سیاست زده جامعهمان است و خوشحالم
که توانستیم یکسری مرزها را جا به جا کنیم. بعد از پخش این سریال، دیگر خود تلویزیون
فضا را بازتر میکند و با بازپخشهایش فضای جدیدی باز میشود که در چهارچوب محترمانهای
افراد میتوانند کارهای سیاسی کنند و نقدهایشان را بیان کنند و اینها برای جانعه خوب
است و باعث می شود همه ما رو به جلو حرکت کنیم و نشاط آور هم هست. یعنی الان بیننده
ما وقتی یکسری حرف ها از این سریال میشنود احساس خوبی دارد و احساس می کند تلویزیون
هم با او است و همه با هم هستیم. همه با هم مسئلهای را طرح کرده و با هم لذت میبریم
و در عین حال طرح بحث هم شده و میتوانیم اصلاح هم بشویم و همینطور قدم به قدم با هم
جلو رویم. تمام آنچه که در ذهن ما بود، همینها بود که تعریف کردم. اگر منظورتان افراد
شماخته شده باشند نه، اینطور نبوده است. از اطرافیانم فردی را میشناختم که معاون آدم
مهمی بود و بسیار آدم سادهای بود و در زمنیه مدیریتیاش قوی بود، اما خیلی ساده دل
بود. دقیقا خصیصهای که اعتبار دارد.
** اما در کل ریسک بزرگی بود.
- کلا کار کردن و کار خوب کردن ریسک است. حالا هر
فردی در هر ژانری کار خوب بسازد، موفق بوده. تمام اینها در کنار یکدیگر معنای میشود
و هر کدام خاصیت خود را دارند.
** اینطور که پیداست شما از نظر سیاسی فرد آگاهی هستید؟
- هم من، هم چگینی و هم شیرزاد هر سه به اوضاع سیاسی
کشور آگاه هستیم و از هر فرصتی برای دنبال کردن اخبار سیاسی استفاده میکنم و هر سه
مان حین تولید گسل درباره اتفاقات سیاسی روز با هم صحبت میکردیم. در دوران دانشجویی
سیاست ورزی هم کردم. هنوز هم هر سهمان (من، چگینی و شیرزاد) دوست داریم از مسائل سیاسی
کشور و جهان آگاه باشیم به همین خاطر است وقتی که از پکیجی به نام گسل حرف میزنیم
میدانیم که چه میخواهیم و همینجوری حرف نزدیم.
** در قسمتهایی از این سریال تکه پرانیهایی میبینیم
که برای اولین بار در تلویزیون شاهدش بودیم و به نوعی میتوان آن را خط شکن دانست.
از سوی مدیران سازمان و حتی سیاسیون بازخوردی در این باره نداشتید؟
بذرافشان:
اواسط پخش گسل من به همراه آقای چگینی به سازمان دعوت شدیم و مدیر شبکه یک سیما هم
از تولید این سریال تشکر کرد و هم پیام تشکر مدیران بالا دستی را به ما داد و هم اینکه
از ما خواستند تا فصل بعدی را بسازیم. مدیران که راضی هستند و مردم هم حس میکنند که
حرفهایشان بیان میشود. شاید زمان نگارش از نوشتن برخی سکانسها واهمه داشتیم، اما
در نهایت پخش شد و فقط هم شوخیهای سیاسی نیست. حتی خواندن موسیقی رپ، نشان دادن روابط
عاشقانه که تا به حال به این شکل نشان داده نشده بود و خط قرمز بود و خود ما فکر میکردیم
خط قرمز است، هم از این جمله بود.
چگینی: آستانه تحمل در کشور ما پایین است
و یعنی شما با هر صنف و جمعی شوخی کنید همه در مقابلت موضع میگیرند و به همه تامیم
میدهند. این اتفاق بدی است که در جامعه وجود دارد و باید شکسته شود. در سریال گسل
وقتی طرح اولیه در دستمان بود نگرانیهای بسیاری داشتیم و این نگرانی تا قبل از پخش
هم ادامه داشت، اما خوشبختانه این اتفاق نیفتاد که عدهای معترض شوند و اعتراض کنند.
شاید دلیلش هم این بود که در حال حاضر مدیران ما به این نتیجه رسیدند که باید در سریالها
ایدههای جدیدی به کار گرفته شود و مقداری به عناصری که نمیتوان با آنها شوخی کرد،
نزدیک شویم.
** آقای چگینی تمایلی به ساخت فصل بعدی این سریال دارید؟
- به هر حال در همه جای دنیا همه سریالها ادامه دارد،
دقیقا اتفاقی که در ایران به ندرت میافتد. به غیر از سریال «پایتخت» که تا الان
5 فصل از آن را تولید کردند، تقریبا سریالی دنبالهدار نداشتیم. در اغلب کشورهای دنیا
سریالها با هدف ادامه دار شدن کلید میخورند و اگر در استقبال مخاطبان جواب ندهد،
ادامه نمیدهند. در آنجا بخش خصوصی است و ارتباط با مخاطب مهم است و عرضه و تقاضا است
و اما در اینجا عرضه و تقاضا نیست و ما عرضه میکنیم و مردم یا میبینند و یا نمیبینند.
فرقی ندارد که پربیننده و یا کم بیننده باشد. قطعا ادامه دار بودن سریالها کمک دوچندانی
به جذب بیننده میکند. برای مثال سری دو سریال «پایتخت» از سری اول آن پرمخاطبتر بود
و همینطور که پیش میرود به تعداد مخاطبانش افزوده خواهد شد. اما یک ترسی همواره در
بین عوامل سازنده وجود دارد و آن هم این است که شاید سری دو یا سه به موفقیت سری اولش
نشود. در کل قانون سریال سازی همینی است که گفتم، اما چونکه تلویزیون ما دولتی است
و سنتی کار میکنیم، ما این شکلی حرکت میکنیم، درصورتیکه برنامه ریزی و طراحی برای
تولید سریال به همان شکلی است که آنها انجام میدهند و اتفاقا موفقتر هم هست و به
همین خاطر است که سریال سازیشان از سینما پیشی گرفته است. برای ساخت سری دوم گسل خیلی
مسائل را باید در نظرگرفت، اینکه ممیزیها بیشتر نشود، حمایت سازمان، کنار آمدنش، دستمان
بازتر باشد یا نه. آزادی عمل برای تولید سریال خیلی مهم است. همانطور که بذرافشان هم
گفت نقش اصلی قصه ما از ابتدا، وزیر بود که معاون وزیر شد این ممیزى است و باید نباشد
وبتوانیم از آن عبور کنیم و اعتماد مخاطب را بر گردانیم اما قطعا اتفاق سابق نخواهد
افتاد،چراکه آماری که از سوی بینندگان تلویزیون داریم آمار خوبی نیست. ما در دهه
80 سریال «شبهای برره» را با 94 درصد بیننده داشتیم، اما الان مخاطبان سریالها فراتر
از 50 درصد نمیرود.
** به «شبهای برره» اشاره کردید، بعد از مدتی نمیخواهید
با مهران مدیری سریالی را بسازید؟
- ما کارهایمان را با هم کردیم. او برای خودش به طور
مستقل کار میکند و درجه یک است.
** آقای بذرافشان فکرمیکنید در حال حاضر خط قرمزهای
تلویزیون بازتر شده یا اینکه سریال شما این خط قرمزها را جا به جا کرده است؟
- معتقدم این سریال خط قرمزها را جا به جا کرده هم
در بخش طنز سیاسی، قصههای عاشقانه و هم در بخشهای دیگر. اما در کل فکر میکنم فضای
حاضر تلویزیون، فضای مناسبی برای کار کردن است. اگر تلویزیون بخواهد به زمان اوج خود
که دهه 80 بود برگردد که به شدت مخاطب داشت و آثار درخشانی هم ساخته میشد و اوج فعالیتهای
برخی هنرمندان هم همان دهه بود، حتما باید کمی منعطفتر باشد که تا الان شده است.
** دهه 80 محدودیتها بیشتر از الان نبود؟
- کمتر و بیشترش را نمیدانم، فقط میدانم که سال
96 محدودیتهای کمی داریم و دهه 80 هم همینطور بود و اتفاقا کارهای جسورانهتری هم
ساخته میشد. برای مثال سریال «میوه ممنوعه» یکی از سریالهای جسورانه تلویزیون در
دهه 80 بود که دیگر بعد از نشان دادن این نوع عشق در تلویزیون ممنوع شد. یا سریال
«صاحبدلان» که از فضای خاصی میآمد و بعد از آن کسی سراغ چنین فضایی نرفت. او یک فرشته
بود نیز در ادامه اینها است. این سریالها فتح بابی بود برای تولید سریالهای جسورانه
که بعد از مدتی بسته شد و دیگر بعد از آن کسی به سمت این فضاها نرفت و یا اینکه نمیخواست
برود. اینکه میگویند الان یک سری کارها ساخته میشود که خاصیت کمی دارد شاید به این
دلیل است که زمانی میگفتند باید خاصیت کارها را پایین بیاورید تا بتوانید اجراییشان
کنید. الان فکر میکنم فضا طوری است که میتوان کار جسورانه ساخت و پیشنهادم به دوستان
این است که کارهای جسورانه بیاورند که اتفاقا مدیران هم از این کارها به شرطی که عاقلانه
باشند، استقبال میکنند. قرار نیست که آدم با ارائه اثری خودنمایی کند بخواهد در جامعه التهاب ایجاد کند و بخواهد سود
شخصیاش را ببرد، بلکه قرار است مسیر جامعه رو به جلو باشد و حتما این کار شدنی است
که مخاطب به تلویزیون برگردد و اگر ما تلاش کنیم این اتفاق خواهد افتاد.
** سریالهای دهه 80 خیلی پرمخاطب بود و مردم بیشتری
سریال میدیدند.
چگینی: مقایسه درستی نیست. در آن سالها
گستردگی این همه شبکههای اجتماعی نبود. مخاطب بالاخره در گذشته بیشتر به تلویزیون
وابسته بود. الان شبکه هاى ماهواره اى. سریالها ى ترکى و روز دنیا را دوبله میکنندو
مردم نگاه میکنند وفیلمهای روز دنیا به راحتی در اختیارشان است. وقت مردم کم شده
و شبکه هاى اجتماعى هم از راه رسیده اند همه اینها باعث ریزش بخشی از مخاطبان است.
** جسارت مدیران رادر این زمینه دخیل میدانید؟
- چگینی: به نظرم به اندازهای که جامعه به جلو رفت،
تلویزیون جلو نرفت و عقب ماند و این ممیزی و نگرانیهایی که داشت و میخواست همه را
راضی کند باعث شد که از مخاطبش فاصله بگیرد و الان در شرایطی هس تیم که کم کردن این
فاصله کار بسیار سختی است. تلویزیون بخشی از داشتههایش را از دست داده مثل مخاطب و
نیروی متخصصش. افرادی که در حوزه طنز کار می کنند به نوبت حذف میشوند و به سمت نمایش
خانگی و سینما میروند و این تلویزیون است که آسیب میبیند. برای مثال پیمان قاسمخانی
را از تلویزیون حذف کردند، این تلویزیون است که آسیب میبیند نه قاسمخانی و همچنین
عطاران که او هم از تلویزیون شروع میکند و سریالهای خیلی خوبی را برای این مدیوم
میساخت قطعا آقای بذرافشان و دیگران هم به ترتیب جذب این بخش میشوند. چراکه آنجا
منابع مالی گستردهای و آزاده عمل بیشتری دارد و خود به خود طبیعی است که از تلویزیون
فاصله بگیرند. این موضوع را مدیران باید در نظر داشته باشند و افراد متخصصی که در این
سالها با این رسانه همکاری کردند را برای خودشان نگه دارند.
** آقای چگینی با شرایط مالی سازمان صدا و سیما شما
برای تولید این سریال دچار مشکل نشدید؟
-از زمانیکه سریالها وارد حوزه نمایش و مرکز امور
نمایشی سیما شدند، مشکل مالی سریالسازی کم شده و قبلا که قرارداد مالی در شبکهها
بود مقداری کار ما سختتر بود. اوضاع مالی از نظر پرداختی بهتر شده، اما از نظرمبلغی
پایینتر آمده است. یک حسن هم دارد که شما بازیگرهای جدیدتر را وارد این حرفه میکنید
و هزینهها کمتر میشوند اما خب ضررهاى بسیارى هم دارد اما تجربه این سالها کارکردن
به من نشان داده که در کنار بازیگرهای با تجربه از افرادی که تجربه کمی در بازیگری
و به خصوص کارهای تصویری دارند، همیشه استفاده کنیم.
** یعنی حضور تعدادی از بازیگران جدید در گسل به همین
خاطر است؟
- نه 100 درصد. من همیشه در سریالهایم بازیگران جدید
استفاده میکنم. مثل بهنام تشکر در «ساختمان پزشکان» و پژمان جمشیدی در «پژمان» و این
به نظرم خوب است. در بازخوردهای مردمی بارها شنیدم که میگویند یکی از حسنهای سریال
گسل این است که تعدادی بازیگر جدید در آن حضور دارند و این نقطه قوت سریال ما است.
در همه جایدنیا هم به همین روال است که بازیگرهای جدید میآیند و روزی همینها سوپراستار
میشوند.
** میتوان گفت اگر دستتان در تولید گسل بازتر بود،
یکسری نکات دیگری هم میدیدیم؟ و چه نکات جدیدتری را به آن اضافه میکردید که نتوانستید
تاالان به سمتش بروید؟
- به خصوص در ساخت اثری سیاسی که رنگ و بوی طنز هم
میدهد، آدم فکرش به سمت جاهایی میرود که بعد با خودش فکر میکند به این نتیجه میرسد
که ممکن است قابل پخش نباشد و از نگارشش منصرف میشود. یعنی حتما شوخیهای خیلی تندتر
و تیزتر از این هم میشد کرد که ما نکردیم. فکر میکنم این وظیفه سازندگان بعدی است.
همه با هم باید جلو رویم و بخشی از این جلو رفتن منوط به این میشود که حوزه خطوط قرمز
کمی وسعت پیدا کند و این آرام آرام اتفاق میافتد و در وهله بعدی باید نقدپذیر باشیم
و ظرفیتمان را بالا ببریم. همین الان میبینید که در کارهای طنر دیگر وقتی شوخی سادهای
با یک صنفی میشود آنها به شدت اعتراض میکنند تازه این در شرایطی است که آن صنف صاحب
قدرت نیست و نجار و بنا و ... است. بنابراین زمانیکه شما در جایگاه یک سیاستمدار و
صاحب قدرت نشستی حتما باید انعطاف و احساستان کمتر باشد. این موضوع برای خود من هم
همیشه صادق است، وقتی کارگردانی میکنم قدرت بیشتری دارم و زمانیکه میروم نان میخرم
فردی منعطفتر. این برای یک سیاستمدار هم همین است چون قدرت دارد و در حوزه نفوذش طنازی
کردن و حتی در جایی به مسخره گرفتن یکسری عادتهایش برایش سخت است و باید آرام آرام
صورت گیرد.
** طراحی این سریال به گونهای رفت و برگشتی است. چطور
به این طراحی رسیدید؟
- این شیوه در سینما حُسن است که سالها در سینما باب
شده است. اما در سریال هم میتواند حسن باشد و هم میتواند به ضرر سریال تمام شود.
به این دلیل که تعدادی از مخاطبان ما در خانه در کنار سایر فعالیتهایشان تلویزیون
تماشا میکنند و نباید این انتظار را از آنها داشت که تمرکز لازم را روی جز به جز سکانسها
داشته باشند،اما برای بیننده حرفهای لذت بخش است. سلیقه من به این شکل است که دوست
دارم زنجیرهای متصل و خیلی تنگاتنگ از مجموعه وقایع و اتفاقات تمامی سکانسها در سریال
داشته باشم که حتما سکانس 1 به سکانس 120 ارتباط داشته باشد. اگر دقت هم کرده باشید
در آنچه گذشت مدام تمامی این بخشهایی که میگویید را تکرار میکنیم و به آنها ارجاع
میدهیم. از طرفی این را نشان میدهد که هیچ چیز را بی دلیل در فیلمنامه نگذاشتیم
و اگر در سکانس 17 اتفاقی افتاده، در سکانس 117 از آن استفاده میکنیم و همه با هم
ساختاری نظام مند داشته باشد.
** تک تک شخصیتهای این سریال المانی برای معرفی خود
دارند از تکه کلا م گرفته تا لحن صحبت کردنهایشان.
بذرافشان:
همیشه طراحی کاراکترهایی که در دفتر آقای چگینی انجام شده است را دوست داشتم. از طرفی
طراحی کاراکتر در کارهای کمدی خیلی مهم است، چراکه با در دست داشتن خصیصههای هر کدام
از شخصیتها میتوان سکانسها و موقعیتهای بامزه تولید کرد. وقتی پا به این پروژه
گذاشتم این موضوع برایم اولویت داشت و با خودم گفتم که باید طراحی کاراکترهای خوبی
داشته باشیم و این را حین نگارش حفظ کردیم و همین طراحی کاراکترها زمان زیادی از ما
گرفت. کاراکترهایی که هیچ ربطی به هم نداشته باشند و در عین حال کامل باشند و بیننده
بتواند رفتارهای بعدیشان را حدس بزند.
چگینی: وابسته به شخصیت بودن اصل اول کمدیست
قبل از قصه کار کمدى احتیاج به شخصیت پردازى وکارکتر سازى کامل وجذاب دارد.
** آقای بذرافشان بسیاری از کارگردانها در سایر آثار
جهان، رد پایی از حضور خود بر جای میگذارند و یک سکانس بازی میکنند، اما شما در نیمه
دوم این سریال یکی از نقشهای خوب را برای خودتان انتخاب کردید.
- شاید برایتان جالب باشد اما به خاطر علاقهام به
بازیگری وارد این عرصه شدم. در دانشگاه مهندسی خواندم اما به طور اتفاقی با اصغر فرهادی
آشنا شدم و تعداد زیادی تئاتر بازی کردم و جوایز بسیاری هم گرفتم. بعد از آن زمانیکه
فرهادی به تلویزیون آمد از من دعوت به همکاری کرد که در کنارش بنویسم و علاوه بر آن
در یکی از قسمتهای داستان یک شهر بازی کردم. بعد از آن مدتی بود که کار تصویری نکرده
بودم و مدتی بود که به بازیگری فکر میکردم و در گسل این فرصت را به خودم دادم تا نقشی
را بازی کنم.
** برایتان سخت نبود؟ که از طرفی کاری را بازی کنید
و از طرفی آن را هدایت کنید؟
- خیلی سخت بود چراکه همزمان باید هم کارگردانی میکردم
و هم اینکه بازی میکردم. واقعا برایم سوال شد که کارگردانهایی مثل آقای فخیم زاده
که همزمان بازی و کارگردانی میکنند از چه فرمولی استفاده میکنند و از آنها یاد بگیرم.
بعد از اینکه 5 سکانس بازی کردم پشیمان شدم به این دلیل که احساس میکردم اتفاقهای
بسیاری در پشت مونیتور در حال رخ دادن است و من از تمامی آنها بی اطلاعم و نمیدانستم
آنچه دارد اتفاق میافتد برای من مطلوب است یا نه و فشار عصبی زیادی به من وارد شد.
الان خیلی دوست دارم که در کاری دیگر که کارگردانش نیستم بازی کنم.
** تعدادی از کارگردانها زمانیکه پشت دوربین قرار
میگیرند دیگر بازیگری برایشان جذابیت ندارد، اما شما برخلاف این بودید.
- در کل بازیگری را دوست دارم و در این 16 سالی که
بازی نکردم باز هم بازیگری را دوست داشتم، اما میترسیدم که همزمان این دو را با هم
انجام دهم که الان به نتیجه رسیدم که ترسم درست بوده است.
** چرا از همان ابتدا بازیگری را ادامه ندادید؟
- در ابتدا سالها نویسنده بودم و بعد وارد دنیای کارگردانی
شدم. در همان سالها که نویسندگی را زیر نظر آقای فرهادی یاد میگرفتم، به نویسندگی
علاقهمند شدم و دیدم که کار بسیار جذابی است و البته که به فرد آسیب فیزیکی بسیاری
میرساند.
** خودتان آدم شوخ طبعی هستید؟
بذرافشان: فکر نمیکنم.
چگینی: طنز منفی بامزهای داری!
** سام درخشانی در دو سریال شما (نابرده رنج و گسل)
کاراکتر اصلی بوده است. این به خاطر توانایی او بوده یا رفاقتی که بین شما است.
- سام بازیگر توانایی است. قبل از نابرده رنج هیچ
رفاقتی با او نداشتم و کامبیز دیرباز او را به من معرفی کرد و بعد از آن با هم دوست
شدیم و بعد از آن چند کار خوب با چگینی کار کرد. حتی آقای چگینی بیشتر از من معتقد
بود که نقش عرشیا را درخشانی بازی کند.
** چرا؟
چگینی: به نظرم به این نقش خیلی میخورد
و تجربهای که در سریال پژمان و خوب بد جلف داشتیم به این نتیجه رسیده بودم که آدم
شیرین و بامزهای است و توانایی کار کمدی دارد.
بذرافشان: درخشانی الان خیلی بالاتر از
تصویری است که من از ارشیا داشتم و همینطور درباره باقی بازیگرها.
** بعد از مدتها آقای امکانیان در سریالی حضور پیدا
کرد و اتفاقا درخشش خوبی هم داشت و سکوی پرتابی دوباره را تجربه کرد.
به نظرم سینمای ما قدر این بازیگر را آنطور
که باید ندانست چونکه او دریایی از استعداد و توانایی است. اتفاقا پیمان قاسمخانی او
را برای این نقش به ما معرفی کرد. مدتها بود که من کارهای آقای امکانیان را دنبال
نکرده بودم و همین که به دفتر ما آمدند و روی صندلی نشستند به این انتخاب مطمئن شدم.
حین کارنیز خیلی برای این نقش زحمت کشید و مرا شرمنده میکرد. برای مثال در لوکیشن
بیابانی و سختی که داشتیم او حتی حرکات بدلکاری کرد و آسیب هم دید.
** انتخاب سامان دارابی بازیگر نقش شوکت بر چه اساسی
صورت گرفت؟
بذرافشان: دارابی را هم آقای چگینی به ما
معرفی کرد و مطمئن بود که این نقش را همانطور که میخواهی بازی میکند.
چگینی: دو سه تئاتر از دارابی دیده بودم
که در هر کدام نقشی متفاوت از دیگری را بازی میکرد.
** ورودی و تیتراژ ابتدایی این سریال فضایی متفاوت
را تصویر میکند. استفاده از ماکت برای یک تیتراژ ایده جالبی است.
-ایده این کار برای سازنده تیتراژ بود. ما یکروز
در لوکیشن وزارتخانه کار میکردیم که در لابی آنجا یکسری ماکت سد وجود دارد که در پلانهای
سریال هست. همان روز اشکان چگینی به آنجا آمد و از همانجا ایده گرفت و این تیتراژ را
ساخت و اولین اتود، بهترینش شد که این شبها میبینید.