«لوطی صالح» یکی از مردانِ مرد عهد قاجار بود؛ او
پهلوان محله ای بود که امروز به نامش معروف شده است: «گذر لوطی صالح»؛ پایینتر از
چارسوق بازار بزرگ و بازار مسگرها. اما سالها بعد در 17 آبان 1318، در روزگاری که
از لوطی صالح، نام و خاطره و گذرش مانده بود، کمی آن سوتر در پامنار، پسری به دنیا
آمد که گرچه طولانی نزیست، عمرش بابرکت بود و توانست شمایل یک «مرد» را در ذهن و حافظه
سینما و تئاتر ایران نقش کند؛ مردی که نامش با «زیر گذر لوطی صالح» گره خورده است:
هادی اسلامی.

** نمایش «زیر گذر لوطی صالح»: آغازی در اوج؛ حسرتی
تا ابد
9 مرداد
سال مرگ هادی اسلامی است؛ بازیگر خاطرهسازی که چهره مردانه و محجوب و دوستداشتنیاش
از یاد سینما دوستان و اهالی تئاتر فراموش نخواهد شد. هادی اسلامی کار و فعالیت هنری
خود را از سال های تحصیل در دبیرستان دارالفنون تهران آغاز کرد، به دانشکده تئاتر
رفت و نخستین بار با نمایش «روسری قرمز» کار رسمی خود را روی صحنه نمایش آغاز کرد.
در سال 1346، نقطه عطف زندگی هادی اسلامی
رقم خورد و او نمایش «زیر گذر لوطی صالح» را با نویسندگی و کارگردانی خود روی صحنه
برد. اسلامی در این نمایش نقش یک دیوانه شوریده را بازی میکرد و یکی از هم بازیانش
نیز خسرو شکیبایی بود.
هادی اسلامی که تئاتر را خانه نخست خود
میدانست، دلبستگی بسیاری به نمایش «زیر گذر لوطی صالح» داشت و با توجه به استقبال
مردم از آن، میخواست در سالهای آغازین دهه هفتاد نیز بار دیگر پس از نزدیک به سی
سال این نمایش را روی صحنه ببرد که متأسفانه شرایط اجازه این کار را به او نداد و او
حسرت اجرای دوباره این نمایش را با خود به جهانی دگر برد.
البته پس از مرگِ استاد، «زیر گذر لوطی
صالح» در غیاب چشمگیرِ آفریننده خود، با بازی بازیگرانی چون حسین سحرخیز، زندهیاد
حسین ایل بیگی، روانشاد مهری ودادیان، مرحوم نادیا دلدار گلچین، عباس محبوب، مهدی وثوقی
راد و آرش اسلامی (فرزند استاد) در تئاتر شهر و تالار سنگلج روی صحنه رفت.
از دیگر نمایشهایی که هادی اسلامی پیش
از انقلاب در آن بازی کرده بود، «سرباز لافزن» به کارگردانی خلیل موحد بود که در سال
1352 در تالار وحدت روی صحنه رفت. در این نمایش، روانشادان پرویز فنی زاده، هما روستا،
سروش خلیلی و نیز بازیگرانی چون پری امیرحمزه و سهراب سلیمی همبازیان هادی اسلامی
بودند.
** روانشاد خسرو شکیبایی: هادی اسلامی به من بالِ پرواز
داد
مرحوم خسرو شکیبایی در یکی از آخرین مصاحبههایش،
درباره هادی اسلامی و نمایش «زیر گذر لوطی صالح» گفته بود: «با ورود به گروه مرحوم
هادی اسلامی من به آنچه به آن عشق میورزیدم و هنوز هم بدان عشق میورزم، یعنی دنیای
بازیگری، به صورت حرفه ای وارد شدم. در این جا لازم است از مرحوم هادی اسلامی به عنوان
استادی که راه را در این عرصه برایم هموار کرد، یادی کنم و بگویم او دست مرا گرفت و
به من بال پرواز کردن داد. روحش شاد.
او به خلاقیت بازیگری که دلش برای کار میسوخت
و دوست داشت کار قوام بهتری پیدا کند، واقعاً اعتقاد داشت و به چنین بازیگری بال پرواز
کردن میداد. در این گروه، بازیگران میباید تمرینهای منظم بدن و بیان را هر روز انجام
میدادند. به یاد دارم سیروس گرجستانی هم با ما در این گروه حضور داشت و از بدن مناسبی
برخوردار بود. در گروه مرحوم اسلامی، نظم و انضباط حرف اول را میزد و اگر کسی فاقد
چنین دیسیپلینی بود، جایی برای ماندن و کار کردن نداشت. او خودش بسیار منضبط و با دیسیپلین
بود و در عرصه هنر نمایش مثالزدنی است. کار با مرحوم هادی اسلامی لذتآور بود و تا
به امروز طعم این لذت با من همراه است. در کارهایی که او کارگردانی میکرد، بازیگر
به توانمندیهایی که داشت، وقوف پیدا میکرد.
این نمایش [ زیر گذر لوطی صالح] برای من
بسیار تأثیرگذار بود و با این کار، من در عرصه هنر نمایش دیده شدم. روند تمرینهای
این نمایش طولانی بود. زیرا او از کوچکترین جزییات هم به سادگی عبور نمیکرد و بدون
استدلال چیزی را از کسی نمیپذیرفت. هنگامی که این نمایش آماده اجر اشد، در انجمن
ایران و آمریکا به روی صحنه رفت و شاید باورتان نشود که در هر اجرا اصلاً صندلی خالی
پیدا نمیشد؛ مردم با این نمایش ارتباط خوبی برقرار کردند» (به نقل از مصاحبه روحاله
جعفری با خسرو شکیبایی که در 1387 در مطبوعات منتشر شده است).
** 27 فیلم در 14 سال
هادی اسلامی از بازیگرانی بود که با وجود
سالها فعالیت در تئاترِ پیش از انقلاب، حاضر نشده بود در فیلمی از سینمای آن روزگار
به ایفای نقش بپردازد. یکی از اندک تجربههای حضور وی در برابر دوربین در پیش از انقلاب،
بازمیگردد به بازیاش در مجموعه تلویزیونی «سمک عیّار» که در سال 1354 از تلویزیون
پخش شد. این مجموعه به کارگردانی محمدرضا اصلانی، واروژ کریم مسیحی و باربد طاهری ساخته
شد. در سریال «سمک عیّار» هادی اسلامی در کنار بازیگرانی چون ولیالله شیراندامی، فیروز
بهجت محمدی، حسین کسبیان، حسین محجوب، جمشید گرگین، مهری مهرنیا و حمید طاعتی بازی
میکرد.
اما با پیروزی انقلاب اسلامی، هادی اسلامی
افزون بر ادامه فعالیت در تئاتر، به بازی در سینما نیز روی آورد. نخستین فیلمی که وی
بازی کرد، «قدیس» بود که در سال 1360 پخش شد. اما نخستین فیلمی که با بازی استاد اسلامی
به نمایش درآمد، «دست شیطان» نام داشت؛ فیلمی به کارگردانیِ تدوینگرِ سرشناس سینمای
ایران، حسین زندباف. در «دست شیطان» که متناسب با فضای انقلابی و ضداستکباریِ سالهای
آغازین انقلاب ساخته شده بود، اسلامی با استاد محمدعلی کشاورز همبازی بود که با همکاریِ
هم قصد دستگیری یک جاسوس آمریکایی را داشتند.
طی چهارده سال، از 1358 که هادی اسلامی
به سینما آمد، تا 9 مرداد 1372 که چشم بر دنیا و متعلقاتش بست، این بازیگر بزرگِ زود
از دست رفته سینمای ایران 27 فیلم بازی کرد و دریغ و صد دریغ که عمر کوتاه هادی اسلامی
اجازه نداد تا شمار خاطرههای سینمایی او بسیار بیشتر از این باشد.
وی به جز این فیلمهای سینمایی، چند سریال
تلویزیونی نیز در سالهای پس از انقلاب بازی کرد که از میان آنها میتوان از «هشت
بهشت» (به کارگردانی روانشاد اکبر خواجویی)، «بازنشستگی» یا «زمزمه محبت» (به کارگردانی
علی فیاضی) و «روزگار وصل» (اثر مسعود رشیدی) نام برد.
** هادی اسلامی؛ بازیگری با نقشهای متفاوت
هادی اسلامی چهره ویژه ای داشت؛ معصومیتِ
دلنشینی که در صورت او بود (به ویژه وقتی محاسنِ سفیدش بر چهرهاش میدرخشید) میتوانست
او را یکسر به بازیگرِ نقشهای مثبت تبدیل کند، اما در عین حال چهره مردانه و چشمهای
نافذِ او ابزاری بسیار مناسب بود تا بتواند نقشهای خاکستری را نیز به بهترین شکل بازی
کند که تیزهوشی این بازیگرِ توانمندِ هنر ایران سبب شده بود تا او هم نقشهای مثبت
و هم نقشهای خاکستری و نزدیک به منفی را بپذیرد و خود را به بازی در یک نوع نقش محدود
نکند. از اینرو وقتی کارنامه بازیگری او را مرور میکنیم، میبینیم که هادی اسلامی
با وجود عمر کوتاه خود، در فیلمهای گوناگونی (چه فیلمهای قوی، چه آثار ضعیف)، نقشهای
مختلف و متفاوتی را بازی کرده است.
او در سه فیلم مختلف نقش سه پدر را بازی
کرده است. پدری مهربان که نگران ارتباط عاطفی کودکانش با نامادریشان است (در فیلم
«مترسک» / حسن محمدزاده)؛ یا پدری دلسوز و فداکار که برای تهیه جهیزیه دخترش دل به
آبِ دریا میزند تا مروارید صید کند (در فیلم «جهیزیهیی برای رباب» / سیامک شایقی)؛
و نیز پدری روستایی و با تجربه که همراه با فرزندانش به کار و کوشش زندگی خوبی فراهم
آورده، اما طمع خانِ آبادی برایشان مشکلساز میشود (در فیلم «شاخههای بید» / امرالله
احمدجو)، هر سه نقشِ «پدر» است، اما سه پدرِ متفاوت.
هادی اسلامی در فیلم سینمایی «تبعیدیها»
اثر روانشاد جهانگیر جهانگیری نقش «سید علی محمدی» را بازی کرده است؛ یکی از چهار زندانی
تبعیدی که موفق میشوند از زندان فرار کنند، اما هنگامی که میخواهند سوار قایق شوند،
«استوار جلالیِ» کینهجو (با بازی مرحوم مجید میرزاییان) به رویشان اسلحه میکشد و
سید با فداکاری جان خود را قربان میکند تا طعم آزادی در کام آن سه دوستش گس نشود.
شخصیتِ رِند و بدجنس «غلام» در فیلم «ساده
لوح» و نقش «هادی» فیلمِ «بهار در پاییز» (هر دو فیلم از مهدی فخیم زاده است)، جلوههایی
دیگر از بازیگری متفاوت هادی اسلامی است. بازیهای او در فیلمهای «آشیانه مهر» (اثر
مرحوم جلال مقدم)، «معما» (از حسین زندباف)، «دلنمک» (ساخته مرحوم امیر قویدل)، «شتابزده»
(از مهدی فخیم زاده)، «طعمه» (اثر فرامرز صدیقی) و «مهمانی خصوصی» (ساخته حسن هدایت)،
هر یک متفاوت از دیگری است و جلوههایی گوناگون از هنر و توان بازیگری استاد هادی اسلامی
را میتوان در آینه آنها دید، که البته نباید هنرنمایی او را در نقش شهید مدرسِ سریال
«مرغ حق» (اثر حسین مختاری) از قلم انداخت.
هادی اسلامی در فیلم «آوار» به کارگردانی
سیروس الوند، نقش خدمتکار وفاداری را به نام «اسماعیل» بازی میکرد که در جریان زلزله،
زیر آوار میمانَد و جان خود را از دست میدهد. در این فیلم گویا به اشتباه آوار واقعی
روی هادی اسلامی فرو میریزد؛ اتفاقی که میتوانست هادی اسلامی را چند سال زودتر از
سینمای ایران بگیرد، اما خداوند میخواست قهرمان نجیبِ سینمای ایران چند سال بیشتر
زنده بماند تا چند نقش عالی دیگر از هنر خویش به یادگار بگذارد؛ آخر «نوری» در فیلم
«سرب» و «پیرمردِ» فیلم خواستگاری، چشم انتظار هادی اسلامی بودند... .
** شاهنقشها: از نعمتِ «اتوبوس» تا نوریِ «سُرب»
و پیرمردِ «خواستگاری»
هادی اسلامی در چهارمین دوره جشنواره فیلم
فجر، برای بازی نقشِ «نعمت» در فیلم «اتوبوس» (اثر یدالله صمدی) لوح زرّین بهترین بازیگر
نقش اول مرد را دریافت کرد. نقش «نعمت» که رگههایی از طنز نیز در پس چهره خشمگین و
اغلب عصبانیاش دیده میشود، یکی از نقشآفرینیهای ماندگار ستاره نجیب سینمای ایران
است که از او به یادگار ماند.
در فیلم «اتوبوس» که جلوهای سینمایی از
دعواهای حیدری و نعمتی است، بازیگرانِ دیگری چون روانشاد مرتضی احمدی و حمید طاعتی
نیز بازی میکردند.
«سرب» (ساخته شده در سال 1367) اما نام یکی از بهترین
آثار مسعود کیمیایی، کارگردان نامدار و صاحبسبک سینمای ایران است. فیلمهای کیمیایی
را باید فیلمِ «قهرمان» دانست؛ قهرمان به معنای اصیل و کلاسیکِ آن و هادی اسلامی با
بازی درخشان خود، یکی از بهترین و متناسبتترین قهرمانهای فیلمهای کیمیایی را در
«سرب» ماندگار کرده است. او در این فیلم نقش «نوری» را بازی کرده؛ روزنامهنگاری که
در پی اثبات بیگناهی برادرش، میرزامحسن خان است و در این راه میکوشد یک زوج جوان
یهودی را برای شهادت دادن به دادگاه بیاورد، که عاقبت نیز جان بر سر این کار فدا میکند.
در سکانسی از فیلم «سرب»، شخصیت دانیال،
با بازی امین تارخ، به نوری میگوید که «اگر به جای برادر او، یک یهودی در زندان افتاده
بود، آیا باز راه میافتاد تا یک مسلمان را وادار کند که برای یک یهودی، برای یک جهود
شهادت بدهد. اما نوری که سکوت کرده، با آن چشم ضربه خورده و ورمکردهاش در پاسخ به
جوان یهودی، فریاد میزند: «آره! من طرف حقم. چیزی به من حکم نمیکنه برا اینکه یهودی
هستی طرفت نباشم... دارن میان، شایدم رسیده باشن، بچه! اونا میکُشَنِت... راست میگی...
هر جای دنیا بِری اونا میکشنت، خیلی راحت... . اینجاست، فقط اینجاست که من نمیذارم.
حرف آخر؛ تو قاتلو دیدی، وجدان داری، آدمی... . آدم باش، یهودی باش؛ آدم باش، مسلمون
باش؛ آدم باش، هر چی میخوای باش...».
فیلم «سرب» در هفتمین دوره جشنواره فیلم
فجر حضور داشت و هادی اسلامی در کنار استادان عزتالله انتظامی (برای فیلم «گراند سینما»)،
علی نصیریان (برای فیلم «سالهای خاکستری») و جهانگیر الماسی (برای فیلم «نار و نی»)
و نیز مهرداد سلیمانی (برای فیلم «دیدهبان»)، نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر
نقش اول مرد بود که سرانجام سیمرغ به استاد انتظامی اهدا شد.
هادی اسلامی زمانی که نقش پیرمردی به نام
جواد جلالی را در فیلم «خواستگاری» (اثر مهدی فخیم زاده / 1368) بازی میکرد، پنجاه
ساله بود؛ یعنی نقشی را بازی میکرد که دستکم بیست و چند سال از سنّ خودش بزرگتر
بود؛ اما بازی بسیار روان و به اندازه او سبب شده بود که این اختلافِ سنّی بههیچ
روی به چشم تماشاگر نیاید.
اسلامی در این فیلم نقش پیرمردی را بازی
میکرد که پیرانهسر عاشق پیرزنی (با بازی ثریا قاسمی) میشود که در همسایگیشان خانه
داشته و مخالفت پسر پیرزن (با بازی اسماعیل محرابیِ عزیز که معلوم نیست این روزها کجاست
و چه میکند) با این وصلت، مانع اصلی عاشق و معشوق سالخورده است. این فیلم با استقبال
خوب تماشاگران روبرو شد و هر بار نیز که از تلویزیون پخش شده، باز مورد توجه قرار گرفته
است.
** حبیب اسماعیلی از دوست و همبازی خویش میگوید
حبیب اسماعیلی، بازیگر و تهیهکننده کاربلد
سینمای ایران که در سه فیلم « تبعیدیها»، «سادهلوح» و «بدل» با هادی اسلامی همبازی
بود، درباره دوستِ سفر کردهاش اینچنین به ایرنا گفت:
«گرچه رسم است وقتی کسی از دنیا میرود، دیگران شروع
به تعریف و تمجید از وی میکنند، اما درباره هادی اسلامی در واقع باید گفت که همه اطلاع
دارند که او کسی نبود که یک شبه ره صد ساله را رفته باشد. هادی اسلامی از تئاتر کارش
را آغاز کرد و سالها با گروههای مختلف، از جمله گروه استاد عباس جوانمرد و گروه مستقلی
که خودش داشت، کارهای بسیار خوبی اجرا میکرد.
بعد از انقلاب نیز فیلمهای بسیار خوبی
در کارنامه خود ثبت کرد، اما با فیلمهای « اتوبوس» یدالله صمدی و «سرب» آقای کیمیایی
و «خواستگاری» آقای فخیمزاده حدّ کار هادی بیشتر به دیگران شناسانده شد. هادی به دلیل
نوع بازی و نیز شخصیتی که داشت، جزو بازیگران بسیار خوب ما بود و حیف شد که بسیار زود
رفت؛ زیرا هادی تازه به جایی رسیده بود که سینمای ایران داشت از او استفاده میکرد
و به نظر من اگر عمرش پایدار میبود، هادی از این جایگاهی که اکنون دارد، فراتر میرفت
و بسیار بیشتر مطرح میشد، زیرا هم ذات بازیگری در وجودش بود و هم انسان بسیار خوبی
بود».
اسماعیلی از ویژگیهای اخلاقی هادی اسلامی
نیز گفت: «هادی بسیار خوشسفر بود و وقتی در کنارش بودیم، میدیدیم که این مرد بسیار
شاد و گرم بود و هیچ گاه عصبانیتی از او نمیدیدیم، مگر بحثهایی که بر سر نقش و نحوه
بازی آن میکرد. او هم فرد آرامی بود و هم آرامش را به گروه منتقل میکرد.
از ویژگی های بسیار خوب هادی این بود که
بسیار خانواده دوست بود و بیاندازه با همسر و فرزندانش صمیمی بود و برایشان احترام
قائل بود. وقتی اسم بچههایش، آرش و آرزو را میشنید، روحیهاش تغییر میکرد و انرژی
میگرفت».
** شبی که فردایش دیگر هادی اسلامی نیامد
آخرین فیلمی که هادی اسلامی در آن بازی
میکرد، اثری بود از جهانگیر جهانگیریِ مرحوم، به نام «بدل». بازی اسلامی در این فیلم
ناتمام ماند، زیرا خداوند دعوتنامهاش را برای او فرستاد و او رفت تا انشاءالله در
بهشت برین همراه با نیکان و پاکان، از ثمره عمری «انسان بودن» خود بهرهمند باشد.
حبیب اسماعیلی، از شبی که هادی اسلامی آخرین
بار دیالوگ گفت نیز سخن گفت:
«شبی که هادی فردایش فوت کرد، در فیلم «بدل» بازی
داشت و با هم کار میکردیم و فضای بسیار گرمی وجود داشت. صحنه ای بود که در اداره
آگاهی فیلمبرداری داشتیم و حتی افسران آگاهی نیز که سر صحنه حاضر بودند، از گرمای
شخصیت هادی لذت میبردند و هادی بسیار خوب با همه برخورد میکرد و این دوستان نیز تا
پاسی از شب در کنار گروه ماندند. فردا ما آف بودیم و سر صحنه حضور نداشتیم و زمانی
که من شنیدم وقتی هادی در منزل بوده، این اتفاق برایش افتاده، اصلاً باور نمیکردم
که اینطور خوب و راحت و روان مرگ به سراغ هادی بیاید. هادی مشکل جسمی نداشت و بسیار
قبراق و سر حال بود. البته ما همه باید پند بگیریم و باور کنیم که دنیا همین است و
کمتر یکدیگر را نارحت کنیم و فضا را دوستانهتر کنیم و حسادتها و بُخلهایمان را کنار
بگذاریم».
** یک خاطره از «تبعیدیها»
حبیب اسماعیلی نیز در فیلم «تبعیدیها»
نقش یکی از چهار زندانی فراری را بازی میکرد. او از این فیلم خاطره ای دارد که به
هادی اسلامی مرتبط است:
«برای بازی در فیلم «تبعیدیها»، روز نخست که از
بندرعباس به قشم رفته بودیم، مثل همه جای دیگر، علاقهمندان سینما به استقبال گروه،
از جمله آقای فرامرز قریبیان، هادی اسلامی، بنده و خدابیامرز مجید میرزاییان آمدند.
خب این علاقهمندان از ما دعوت کردند که شب را در جایی باشیم و ما نیز پذیرفتیم. چند
لحظهای که گذشت، آن علاقهمندان برای مهماننوازی شروع به نواختن نیانبان و موسیقی
کردند و یواش یواش فضا داشت به فضای دیگری تبدیل میشد و ممکن بود برنامههای دیگری
اتفاق بیافتد! آن هم در فضای آغاز دهه هفتاد! هادی به آرامی به من گفت بیا از اینجا
برویم، چون ممکن است اتفاقی بیافتد و اول از همه ما را بیدلیل دستگیر کنند. منظورم
این است که هادی حواسش به همه چیز بود و بسیار هوشیار بود.
آن بخش از کار به طور کلی بسیار سخت بود،
زیرا ما هر روز صبح با قایق به جزیره هرمز میرفتیم و کار را ضبط میکردیم و دوباره
به قشم برمیگشتیم، اما در کنار هادی لحظههای بسیار خوبی را تجربه میکردیم».
به هر روی هادی اسلامی راهی را رفت که همه
از گام نهادنِ در آن ناگزیریم و خوشا به حال او که شد مصداقی از بیتِ ضربالمثل شدهی
حضرت سعدی، که میفرماید:
«سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز / مرده آن است که نامش
به نکویی نبرند».