به گزارش دیباچه، اواخر دهه هشتاد
انتشار یک آلبوم موسیقی که به صورت فیلم در بازار کشورمان عرضه شده بود یکی از کمسابقهترین
استقبالهای جامعه ایرانی را نسبت به یک اثر موسیقی پدید آورد و برای اولین بار نام
گروه «رستاک» را بر سر زبانها انداخت. بعدها رستاک همچون سایر جریانهای فرهنگی هنری
داخل کشور با نقدها و فراز و فرودهایی در روند کارش مواجه شد؛ اما همچنان به حیات
خود در فضای ملتهب موسیقی ایران ادامه داد. به بهانه برگزاری کنسرت تابستانه این گروه
در برج میلاد که ۹ مرداد
روی صحنه خواهد رفت، گفتگویی با هشت نفر از اعضای اصلی گروه رستاک انجام دادهایم.
در این نشست با سیامک سپهری (سرپرست گروه
و نوازنده تار)، فرزاد مرادی (خواننده و نوازنده تنبور و سازهای ملودیک و کوبهای محلی)،
بهزاد مرادی (خواننده و نوازنده سازهای کوبهای)، دینا دوستی (نوازنده کمانچه، قیچک
و سازهای کششی)، اکبر اسماعیلیپور (نوازنده تار و عود و سهتار)، صبا جمالی (نوازنده
قانون)، امید مصطفوی (نوازنده تنبک و سازهای کوبهای) و سپهر سعادتی (نوازنده کنترباس
و عود) درباره موضوعات مختلفی به گفتگو پرداختهایم. از موضوع جدایی شش ماه سیامک سپهری
از گروه رستاک، تا دلیل حضور پیدا نکردند رستاک در تلویزیون و برخی شهرهای کشور برای
اجرا صحبت کردیم. این گفتگو روز گذشته (یکشنبه ۱ مرداد)
حوالی ظهر در دفتر آموزشگاه رستاک انجام شد.
ظاهرا مدتی است که سیامک سپهری گروه رستاک
را همراهی نمیکند و چند وقت پیش خبری در رابطه با فاصله گرفتن او از گروه منتشر شد.
ماجرای این جدا شدن چیست و آیا واقعیت دارد؟
سیامک سپهری: سال ۱۳۷۶ گروه
رستاک شکل گرفت؛ از آن زمان تا بهمن سال گذشته حدود ۲۰ سال
میشد که من به هیچ سفر شخصی نرفته بودم. یعنی در تمام طول این ۲۰ سال همه سفرهای من به همراه گروه رستاک
برای اجرا در داخل و خارج از کشور بوده است. از این روی یک فشار درونی که کاملا جنبه
شخصی داشت روی خودم احساس میکردم. همچنین احساسی در من به وجود آمده بود که ناشی از
یک ترس میشد؛ وقتی چیزی به انسان وابسته است ترس خاصی در او شکل میگیرد و فشار مزمن
شدیدی را برای او به وجود میآورد. بهمن ماه سال گذشته بود که فکر کردم با وجود چنین
احساسهایی شاید بهتر است مدتی اینجا نباشم برای همین به سفر رفتم و واقعا نمیدانستم
که میخواهم برگردم یا نه. به هر حال سعی کردم برای چند ماه از همه چیز فاصله بگیرم.
تا حدی نیز این اتفاق برایم افتاد ولی درنهایت بعد از پنج شش ماه امروز دوباره در خدمت
دوستان هستم.
پس هیچ مسئلهای که باعث اختلاف شده باشد
بین شما و اعضای گروه وجود نداشته؟
سیامک سپهری: نه اصلاً چنین فضایی وجود
نداشته است. رابطه ما عمیقتر از روابط عادی است به همین دلیل این فاصله گرفتن مقطعی
من از گروه به هیچ عنوان بر اثر اختلاف نبوده است.
شما نهم مرداد کنسرتی در پیش دارید که قرار
است در برج میلاد برگزار شود. مخاطبانتان با چه برنامهای روبرو خواهند شد؟
بهزاد مرادی: بیشتر قطعات این کنسرت را
از آلبوم جدیدمان با عنوان «میان خورشیدهای همیشه» که شش ماه میشود منتشر شده، انتخاب
کردهایم. منوی اصلی رپرتوار ما در واقع همین آلبوم محسوب میشود. البته در میان آلبومهای
قبلیمان نیز قطعاتی وجود دارند که مخاطبان به آنها علاقه دارند و از ما میخواهند
که حتما آنها را اجرا کنیم. آن قطعات را نیز به رپرتوارمان اضافه کردهایم. باتوجه
به تغییراتی که مخاطبان از ما خواستهاند و تغییراتی که ما درهمین راستا انجام دادهایم
فکر میکنم کنسرت خوبی در پیش داشته باشیم.
در کنسرت
قبلیمان شرکت آوای هنر که مسئولیت برگزاری آن را برعهده داشت؛ نظرسنجی از مخاطبانمان
به عمل آورد؛ ما در کنسرت ۹ مرداد
با توجه به آن نظرها سعی کردهایم تغییراتی را در برنامهمان ایجاد کنیم و اتفاقاتی
که مخاطبان دوست دارند اتفاق بیافتد.
این تغییرات دقیقا شامل چه مواردی میشود؟
بهزاد مرادی: بسیاری از مخاطبان یکسری از
قطعات خاص و مشخص را مدنظر داشتند که لحاظ شده است. همچنین در مورد مسائل مربوط به
صدا پیشنهاداتی داده بودند که به ما کمک کرد. این نظرسنجی برای ما بسیار خوب بود چون
ما همیشه روی استیج هستیم و واقعا نمیدانیم مخاطبان چه انتظاراتی بهطور دقیق دارند.
کسانی که نظر داده بودند هم از میان موزیسینها و هم از بین مردم عادی بودند. این سومین
کنسرت ما از آلبوم اخیرمان در تهران محسوب میشود و فکر میکنم با لحاظ کردن نظرات
مخاطبان، کنسرت جالب توجهی شود.
شما در جدیدترین آلبومتان یعنی «میان خورشیدهای
همیشه»، سراغ موسیقی مناطقی مانند سیستان و بلوچستان رفتهاید که به لحاظ شنیداری درک
فواصل موسیقی بومی این مناطق برای ذائقه شنیداری امروز ایرانیها کمی مشکل است و معمولاً
در آثاری که جنبههای پاپیولار دارند صاحبان آثار سراغ اینگونه فرهنگهای شنیداری نمیروند.
چطور چنین ریسکی را انجام دادید؟
سیامک سپهری: برای تهیه هر آلبوم، ما ابتدا
یک طرح کلی تهیه میکنیم. ما ابتدا یک نمای کلی از موسیقی که میخواهیم اجرا کنیم را
مطرح خواهیم کرد و بعد بر مبنای آن طرح، موسیقی مناطقی را که مد نظرمان است انتخاب
میکنیم. تلاش میکنیم در هر آلبوم جدیدمان به یک یا دو منطقه جدید نیز بپردازیم. مناطق
را نیز هر کدام از بچهها با توجه به پیش زمینه و یا علاقهاش نسبت به موسیقی آن منطقه،
انتخاب میکند تا روی آن کار کنیم. برای مثال فرزاد روی موسیقی بلوچستان جدی کار میکند
و بهزاد نیز در زمینه موسیقی خراسان فعالیت میکند. در ادامه از سوی اعضای گروه و یا
کسانی خارج از گروه که از آنها مشاوره میگیریم سوژههایی از هر منطقه پیشنهاد میشود.
ما یکی از این سوژهها را انتخاب میکنیم. پس از این مرحله است که اعضای اصلی رستاک
یعنی همه دوستانی که الان در این نشست حضور دارند دور هم جمع میشویم و در مرحلهای
که به آن «مرحله ساخت» میگوییم شروع به تجربه کردن فضاهای مختلف میکنیم و هر کسی
براساس و بر مبنای ساز خودش قطعاتی را پیشنهاد میکند.
از این مرحله به بعد فرزاد و بهزاد بهطور
جدی روی لهجه و زبان منطقه مورد نظرمان کار میکنند. در ادامه قطعات آرام آرام شکل
میگیرد و ما سعی میکنیم در برنامههایی آنها را اجرا کنیم تا فیدبک بگیریم و خودمان
ببینیم دقیقاً چه اتفاقی در حال روی دادن است. ما سعی میکنیم کارمان را صیقل بدهیم
و این کار تا مرحله ضبط ادامه دارد. در مرحله ضبط نیز همه چیز فیکس شده نیست و هر تغییری
لازم باشد صورت میگیرد؛ به همین دلیل است که پروسه آماده شدن آلبومهای ما بسیار طول
میکشد.
زمانی که گروه رستاک در سال ۱۳۸۹ آلبوم
تصویری اولش را منتشر کرد جامعه با پدیدهای روبرو شد که پیشتر نیز نمونههایی از
آن را در کارهای امسال گروه کامکارها دیده بود. در این پدیده هنرمند سراغ موسیقی بومی
یک منطقه میرود و آن را کمی شهریتر میکند و با اضافه کردن سازهای موسیقی سنتی ایران،
موسیقی شهری شدهای را ارائه میکند. شما در دورهای این کار را انجام دادید که مخاطبان،
موسیقی محلی ما را دیگر نمیشنیدند و همچنین دیگر مانند گذشته اقبال زیادی به موسیقی
سنتی نداشتند. در چنین شرایطی آلبوم شما به صورت تصویری با عنوان «همه اقوام من» منتشر
شد و استقبال بسیار گستردهای را از سوی طیبقات و طیفهای مختلف جامعه در پی داشت.
درباره دلایل این استقبال نظرت مختلفی مطرح شد؛ خود شما دلیل این اتفاق را چگونه تحلیل
میکنید؟
سیامک سپهری: نمیتوان گفت تنها یک عامل
باعث چنین اتفاقی شده باشد. به گمانم چند مسئله مختلف در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند
و این اقبال را رقم زدند. فکر میکنم یکی از این عوامل همان موضوع جذابیتهای تصویری
این اثر بود که به شدت روی فضای جامعه تاثیر گذاشت. عامل دیگر به انتخاب ملودیهایی
بازمیگردد که از مناطق مختلف گرفته بودیم و میتوانست برای مخاطب بسیار جذاب باشد.
البته اتفاقی که افتاد این بود که این ملودیهای جذاب به صورت فراگیرتری در کل کشور
شنیده شدند. مسئله دیگر به گمانم به نو بودن کار بازمیشد و اینکه چنین کاری نیاز جامعه
بود. همچنین به نظر میرسد جریانی در جامعه وجود دارد که علاقمند است کمی به عقبتر
بازگردد و به ریشههایش چنگی بیندازد و ضمن برجستهتر کردنشان، به آنها افتخار کند.
فرزاد یکبار نکته مهمی را به عنوان یک فرد
بومی عنوان کرد که من قطعا نمیتوانستم از آن زاویه به ماجرا نگاه کنم. فرزاد میگفت
زمانی یک فرهنگ میتوانند زنده بمانند که خود افراد بومی آن منطقه بتوانند به فرهنگ
خودش افتخار کنند. یعنی بخشی از خود آن فرهنگ بیرون بیاید و خود بومیها متوجه شوند
فرهنگی که دارند برای دیگران نیز قابل احترام است. به نظرم یکی از اتفاقاتی که افتاد
این بود که برای مثال یک لر و یا یک بلوچ برای اولین بار میدیدند که بخشی از موسیقیشان
توسط یک گروه شهری در شیراز یا تهران اجرا شده و همه از آن لذت میبرند؛ این اتفاق
برای خود بومیها بسیار اتفاق جذاب و جالبی بود.
اکبر اسماعیلپور: این تحلیل کامل درستی
است؛ البته اتفاق دیگری نیز در این زمینه افتاد و آن شکسته شدن فضاهایی بود که معمولاً
در گروههای موسیقی در حین اجرا دیده میشد. در انتشار آلبوم تصویری اول گروه رستاک
ما با نگاه کردن به یکدیگر و لبخند زدند و حتی نوع نشستنمان که بخش زیادی از آن توسط
سیامک کارگردانی میشد فضای متفاوتتر و جذاب تری را برای مخاطب ایرانی به وجود آوردیم
و خود این نکته نیز بسیار در دوران انفجار اولیه و استقبال مردم به کار رستاک در سال
۱۳۸۹ نقش
مهمی داشت.
همانطور که خودتان هم اشاره کردید انتشار
آلبوم رستاک در قالب فیلم یکی از دلایل اصلی فراگیر شدن آن بود که نشان از اهمیت و
تاثیرگذاری شگفتانگیز مدیوم تصویر دارد. سال ۸۹ پس از
انتشار آلبوم شما تمام سازهایی که در گروهتان نواخته میشد به یکباره تعداد هنرجویان
و علاقمندان آنها به شدت افزایش پیدا کرد مراجعان آموزشگاههای موسیقی چند برابر شد.
البته بعدتر با توجه به تنوعی که در بحث انتشار ماهوارهای موسیقی رفته رفته شکل گرفت
اقبال هنرجویان به سمت سازهای ایرانی کمتر شد و توجه مردم به ویژه به سمت موسیقیهایی
که از ماهواره پخش میشد سوق پیدا کرد که در آن موسیقی نواحی و سنتی ایران هیچ سهمی
نداشته و ندارد. از دیگر سو نیز طبق معمول صداوسیما با ادامه روند ممنوعیت نشان دادن
ساز، کمک جدی و شایانی به سوق پیدا کردن نگاه مردم به سمت موسیقی ماهوارهای پیدا کرد
و عملا تلاشهای خود شما نیز کم اثر شد.
فرزاد مرادی: خوب مسئله اتفاق اصلا خوبی
نیست. ما معمولاً به صورت شعاری درباره بحث تهاجم فرهنگی صحبت میکنیم ولی واقعا باید
پرسید برای مقابله با همین تهاجم فرهنگی چه کاری صورت گرفته است؟ در واقع ما بیشتر
راهها را برای انتشار فرهنگ خودمان بستهایم. ما در یک فستیوال موسیقی در کشور شیلی
شرکت کردیم و در آنجا با مسئلهای روبرو شدیم که بسیار جالب بود؛ در بیلبوردهای شیلی
تصاویری از سریالهای ترکیهای نصب شده بود و شما میدانید که اصطلاحا شیلی در آخر
دنیا قرار دارد. یعنی بازیگران و فیلمهای ترکیهای بدون حتی شلیک یک گلوله توانستهاند
فرهنگ خودشان را به آن سوی دنیا صادر کنند. این قدرت هنر را نشان میدهد.
در مورد
هندوستان نیز به همین صورت است. هنر هندوستان به صورتی صادر شده که هر کسی تصویری روشن
از این کشور در ذهن دارد. هندوستان مگر چه چیزی دارد که تا این حد تصویرش در ذهن مردم
تمام کشورها به روشنی ثبت شده است. باید پرسید چگونه توانسته خود را اینگونه پرزنت
کند؟ پاسخ روشن است در تمام دنیا هندوستان با هنر خود تصویر روشنی از خودش ارائه داده
است. با سینما و موسیقی چنین کاری کرده است و در همان فیلمها نیز آداب و رسوم خود
را به تمام دنیا معرفی کرده و پوشش و غذا و سایر مشخصههای فرهنگیشان را در همین فیلمها
به دنیا معرفی کردهاند. شما از هر انسانی که حتی در کوره دهاتهای دورافتاده نیز زندگی
میکنند در مورد هندوستان سوال کنید و از مشخصههایشان بپرسید قطعا آن فرد تصویری روشن
از هندوستان در ذهن دارد و حتی میتواند بسیاری از ویژگیهای فرهنگی آنها را هر چند
محدود برای شما بازگو کند. این قدرتی است که هنر دارد. حالا ما با توجه به این پیشینه
تاریخی و تنوع بسیار شگفتانگیزی که در زمینه موسیقی داریم کاری کردهایم که خود مردم
کشورمان نیز سازهایشان را نیز نمیشناسند؛ تنها به دلیل اینکه ارتباطشان با همین موسیقی
قطع شده و صداوسیما سازها را از تلویزیون پخش نمیکند. این در حالی است که به مرور
زمان بسیاری از همین سازها به بسیاری از کشورهای دیگر برده شده و مورد استفاده قرار
گرفتهاند و بخشی از فرهنگ کشورهای دیگر به حساب میآیند که ریشه ایرانی دارند. مثلا
ساز قانون و یا بربط متعلق به ایرانیها بوده است.
اما رویکرد تلویزیون مزید بر علت شده تا
مردم کمتر فرهنگ موسیقایی خودشان را بشناسند. طی سالهای گذشته در این باره بسیار صحبت
شده است. به دلیل همین خلایی که وجود داشت با انتشار آلبوم تصویری گروه رستاک مردم
بسیاری جذب این آلبوم شدند. به نظرم این اتفاق بسیار اتفاق خوبی بود. البته امروز دیگر
شرایط بسیار متفاوت شده و شما با فشار دادن یک دکمه میتوانید اطلاعات بسیاری را به
دست بیاورید و از آنها استفاده کنید. در چنین شرایطی اگر صداوسیما به سمت نشان دادن
ساز نرود مردم برای تامین نیازهایشان به رسانههای دیگری که وجود دارد میروند و نیازشان
را تامین میکنند و رسانه ملی مخاطبانش را از دست میدهد. البته ما امیدواریم در این
دورهای که زندگی میکنیم شاهد نشان دادن ساز از تلویزیون باشیم.
تا به حال از شما دعوت شده برای اجرا به
تلویزیون بروید البته با قید این شرط که سازتان را از تلویزیون پخش نکنند؟
فرزاد مرادی: راستش را بخواهید چنین دعوتی
از ما صورت گرفته است ولی ما به این دلیل به تلویزیون نرفتهایم چون تمام بچههای گروه
در اجرا و ساخت قطعات نقش داشتهاند و اینکه برای پخش یک کار از تلویزیون تنها خواننده
نشان داده میشود و بچهها و سازهایشان نشان داده نمیشود. این رویکرد چیزی نیست که
موافق نظر ما باشد. از آنجا که همه بچههای گروه ساز میزنند بهطور طبیعی با رویکردی
که تلویزیون دارد همه آنها از تصویر حذف خواهند شد. اگر تلویزیون ساز نشان میداد
شاید با افتخار به صداوسیما میرفتیم و در تلویزیون اجرا میکردیم و خوشحال هم میشدیم.
شما سال گذشته جدیدترین آلبومتان را با
عنوان «میان خورشیدهای همیشه» منتشر کردید و به نظر میرسد از نظر بازخوردهای بیرونی
استقبالی را که در زمان انتشار آلبوم اولتان تجربه کردید در مورد این آلبوم تکرار نشد؛
نظر خودتان چیست؟
سپهر سعادتی: مخاطب اولیه و اصلی کار رستاک
خود ما اعضای گروه هستیم. یکی از جذابترین کارهایی که ما انجام میدهیم کار روی ملودیهایی
است که آنها را قلبا دوست داریم. اگر امکان اجرای بسیاری قطعات از ژانرهای دیگر را
هم داشتیم بازهم خود سیامک سپهری دست روی اجرایی همین ملودیهای بومی میگذاشت. این
احساس ما نسبت به این قطعات قاعدتاً به مخاطب منتقل میشود. گروه رستاک یک گروه تجربی
محسوب میشود که در راستای اهدافاش کار میکند و به سمت تکامل نیز پیش میرود. یعنی
همه ما اعتقاد داریم که این تکامل آرام آرام در حال اتفاق افتادن است اما اینکه چرا
واکنشها به این آلبوم به نسبت آلبوم اول کمتر بوده این اصلاً ایراد نیست و نباید به
دنبال این بود که چون در سال ۸۹ چنان
استقبالی از آلبوم شده این استقبال میبایست تکرار شود. در آن زمان اتفاقی که افتاد
مانند این بود که دریچه سدی برداشته شد و واکنش شدیدی در همان ابتدای کار از سوی
مردم دیده شد. اما امروز آن مانع ۷ سال
قبل وجود ندارد و جریانی ایجاد شده که بیشتر به سمت پختگی میرود. در این شرایطی که
عنوان کردم ما نباید انتظار همان واکنش ۷ سال
قبل را داشته باشیم. ما اعضای گروه رستاک فکر میکنیم در حال حاضر به آن مسیر فرضی
که در ذهن داریم امروز بسیار نزدیکتر هستیم تا ۷ سال
قبل.
فرزاد مرادی: اینکه یک گروهی بخواهد به
شیوهای دست پیدا کند تا مخاطبان او را با همان شیوه بشناسند کار بسیار مشکلی است
و گروه رستاک چنین کاری را انجام داده است. من گمان میکنم با گذشت هفت هشت سال از
تولید و انتشار آن آلبوم تصویری، امروز رستاک دارد به پختگی میرسد. چرا ما باید به
سراغ شیوهای جدید برویم و از این فضا خارج شویم در حالی که میتوانیم به مرور حاکتمان
را تکامل ببخشیم؟ برای تهیه آلبوم دوممان که «سورنای نوروز» نام داشت با چنین مسئلهای
روبرو بودیم و دربارهاش فکر میکردیم چگونه میتوانیم کاری انجام بدهیم که هم در مسیر
کارهای گذاشتهمان باشد و هم تغییراتی به نسبت گذشته در آن ایجاد شود. در آن زمان سیامک
پیشنهاد داد در مورد سوژه نوروز بهطور اخص کار کنیم که در نهایت کار بسیار خاص و
خوبی شد؛ در عین حال در فرم تنظیم قطعات و جنس نگاه رستاک تغییراتی ایجاد شده بود.
این تغییرات را کسانی که آهنگساز و موزیسین بودند متوجه میشدند و میفهمیدند فکر رستاک
چه تغییراتی کرده است.
در کار جدیدمان نیز من فکر میکنم هم آن
تغییرات در حال روی دادن است و هم نگاهی که طی هفت سال گذشته در کارهای رستاک شاهد
آن بودیم را به راحتی میتوان در آن دید. در این آلبوم جدید، ما بسیار تلاش کردیم اتفاقات
و تغییراتی ایجاد کنیم که مردم نیز متوجه آن بشوند؛ مثلاً در انتخاب نوع ملودیهای
کار، در استفاده از لوکیشنهای متفاوت و همچنین تغییر مداوم لباسهای گروه رستاک تغییرات
ملموسی اتفاق افتاده بود. البته شاید تغییرات به حدی نبوده که تماشاچی از ما انتظار
داشته اما ما سعی کردیم اتفاقات جدیدی روی بدهد تا برای تماشاچی سورپرایز باشد. در
عین حال اعتقاد داریم خط اصلی که به آن دست پیدا کردهایم همچنان باید ادامه پیدا کند
تا به پختگی برسد.
سیامک سپهری: من معتقدم درباره میزان استقبالی
که از آلبوم جدید رستاک شد علتهای اجتماعی مختلفی دخالت داشت. وقتی برای اولین بار
اتفاق جدیدی در جامعه روی میدهد جامعه واکنش نشان میدهد و این در حالی است که شاید
چندان به عمق ماجرا نیز توجهی نشود. بعد از آن حرکت اولیه گروه رستاک و انتشار آلبوم
تصویری، این نوع کارها همراهانی پیدا کرد و مانند هر پدیده دیگری به مرور زمان غربال
شد. البته این موضوع را نیز باید درنظر گرفت که دنیای امروز دنیای لحظه هاست و در هر
لحظه اتفاقاتی در حال روی دادن است. گروه رستاک به لحاظ اجتماعی _ و نه از نظر فنی
_ یک گروه پاپیولار محسوب میشود؛ باید این را درنظر گرفت که عموم مردم با آن به عنوان
یک پدیده پاپیولار برخورد میکنند و شاید بعضی از تغییرات و پویاییهای کار رستاک توسط
آنها چندان که باید و شاید دیده نشود. ولی ما تلاش کردهایم تا این پویایی از درون
وجود داشته باشد.
به نظر میرسد در این مسیر تکامل و پویایی
که به آن تاکید دارید موانع و محدودیتهای وجود دارد؛ برای مثال ما در سازهای ایرانی
با مشکلاتی جدی در زمینه گروهنوازی مواجه هستیم که باعث میشود تا صدای مطلوبی را
نتوانیم از گروه بیرون بکشیم و این نیز به سیر تاریخی و تکاملی سازها در ایران مربوط
میشود. برای مثال سازهای سنتی ما برای تکنوازی تکامل پیدا کردهاند و دارای «هماهنگهایی»
هستند که وقتی در گروهنوازی به کار گرفته میشوند صدایی را تولید میکنند که از نظر
فنی و علمی صدای مطلوبی محسوب نمیشود. حتی به نظر میرسد حضور سپهر سعادتی با ساز
کنترباس که یک ساز کلاسیک غربی محسوب میشود برای جبران همین نقصها در سازهای ایرانی
است. با چنین نقصهایی شما چگونه قصد تکامل دادن مسیری که گروه رستاک در آن گام نهاد
است را دارید؟
صبا جمالی: من فکر میکنم سازها در موسیقی
ایرانی به خاطر فضایی که خود موسیقی ایرانی دچار آن بوده و در گذشته میبایست به طور
مخفیانه مورد استفاده قرار میگرفته سیر تکاملیشان به سمت تکنوازی شکل گرفته است.
برای مثال در موسیقی ایران از حدود ۱۰۰ سال
قبل از ترکیب دو نوازی و بعدها سازبندی شروع به استفاده شده است. در واقع میتوان
گفت به غیر از ساز سه تار که حجم صدای کمتری دارد اکثر سازها موسیقی سنتی ایران به
گونهای تکامل پیدا کردهاند که بتوانند با هجمه صدای خاصی به صورت تکنوازی برنامه
اجرا کنند. بعد از این پروسه است که موسیقی ایرانی به سمت تشکیل ارکستر موسیقی ایرانی
نیز حرکت میکند. اما سازهای ایرانی پروسهای را طی نکردهاند که بتوان از آنها در
ارکستر استفاده کرد. با این وجود تصور میکنم سازهای ایرانی این قابلیت را دارند که
به مرور زمان با تغییراتی بتوان از آنها در آنسامبل و ارکستر استفاده کرد.
از سازهای بومی مانند دوتار یا تنبور که
در اجراهای مذهبی نیز از آنها استفاده میشود به علت پایین بودن حجم صدایشان، مشکل
است. ما در گروه رستاک تلاش کردیم تا با استفاده از سازهای سنتی که شهری شدهاند در
کنار ترکیب سازهای موسیقی فولکلور به حجم خوبی که انتظار داریم از موسیقی ایرانی شنیده
شود نزدیک شویم. فکر میکنم این تکامل در حال روی دادن است.
در مورد محدوده صوتی ساز کنترباس و استفاده
از آن در گروه رستاک نیز باید بگویم این محدوده صوتی در میان سازهای موسیقی سنتی بسیار
کم به چشم میخورد. حتی ساز عود نیز که ایرانی محسوب میشود در طول تاریخ از موسیقی
ما حذف شده بود و الان حدود ۶۰ _ ۷۰ سال
است که این ساز یک بار دیگر به ترکیب موسیقی ما اضافه شده است. با اضافه شدن کنترباس
و ساز عود به گروه رستاک باعث شد تا محدودهٔ صدای باس که در موسیقی ایرانی دچارکمبود
آن هستیم جبران شود در واقع من فکر میکنم گروه رستاک از هر نظر حجم خوبی را به موسیقی
ما داده است و باعث شده فرهنگ موسیقی ما چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور بهتر
شنیده شود.
سیامک سپهری: به نظرم یک مسئله فرهنگی در
این زمینه وجود دارد که میبایست در مورد آن بیشتر صحبت کرد؛ آیا شرایط اجتماعی به
گونهای بوده که باعث شده موزیسینها نتوانند کنار یکدیگر کار کنند و از این رو سازهایی
برای تکنوازی تکامل پیدا کردهاند؟ به هر حال ما در زمینه کارهای گروهی مشکل داریم.
البته یک مسئله فنی نیز در این ماجرا وجود دارد که ما همواره در گروه رستاک با آن دست
و پنجه نرم میکنیم؛ آیا ساختار سازهای موسیقی سنتی ایران به گونهای بوده که نتیجهاش
این شده تا در گذشته گروه نوازی نداشته باشیم؟ به نظرم در ایران هرکسی که به سمت تشکیل
یک آنسامبل میرود با هر دو مشکل فرهنگی و فنی روبرو خواهد شد.
فکر میکنید این صدایی که از گروه رستاک
شنیده میشود تا چه حد مطلوب است و تا چه میزان قابل بهتر شدن و تکامل یافتن دارد؟
سیامک سپهری: شاید سازهای موسیقی سنتی ایران
بهطور بالقوه این امکان را داشته باشند که تکامل پیدا کنند و در کنار یکدیگر قرار
بگیرند ولی ما در گروه رستاک با این معضل مواجه هستیم که نیاز داریم از سازی مانند
سورنا و سه تار استفاده کنیم؛ این ترکیبسازی ممکن است اصلا نتیجه مطلوبی را از نظر
صوتی حاصل نکند پس ما مجبور میشویم با ترفندها و همچنین استفاده از ابزار صدابرداری
و برخی تغییرات مکانی به سمت بهترین شدن صدا برویم.
یکی از بحثهایی که من و فرزاد داریم این
است که به دلیل علاقه فرزاد به سازهای کوبهای، خودش این بخش را طراحی میکند و بعضی
مواقع میگوید اگر یک درامز به کار میگرفتیم نتیجه بهتری به دست میآمد؛ این یک واقعیت
است چراکه درامز برای همین منظور شکل گرفته و به تنهایی کار ۴ ساز با محدودههای مختلف صوتی را انجام میدهد و
حداقل آسیب را از نظر صوتی به بقیه گروه میزند. من گمان میکنم ما در دوره گذاری قرار
گرفتهایم که در آن سازها به آرامی در حال تغییر هستند. این مسئله برای خود ما نیز
تبدیل به چالشی شده است تا ببینم آیا میتوانیم کاری را که به راحتی میشود با یک گروه
سازهای زهی غربی انجام داد با همین سازهای ایرانی به انجام برسانیم. برای خود من جالب
است که میتوانیم با استفاده از سازهای بومی و همچنین سنتیمان کنسرتی را برگزار کنیم
که توجه مردم عادی و هم مخاطبان خاص موسیقی را به دنبال داشته باشد. این مسئله برای
ما چالش بسیار جدی محسوب میشود.
ابراهیم قنبری مهر نیز در زمینه ساخت سازهایی
در محدوده صوتی بم تجربیاتی داشه است؛ سازهای ابداعی محمدرضا شجریان هم با توجه به
همین محدوده صوتی باس طراحی شدهاند.
سپهر سعادتی: بله برخی از سازهای آقای قنبری
مهر را خود من هم امتحان کردهام منتهی به نظر میرسد آنچه ما نیاز داریم هنوز به شکل
مطلوب در نیامده است.
سیامک سپهری: تنها ساز غربی که در گروه
رستاک وجود دارد همین ساز کنترباس محسوب میشود که واقعاً محدوده صوتی آن را نتوانستیم
با استفاده از سازهای ایران ایجاد کنیم.
گروه رستاک در کنار اعضای اصلی خود از برخی
اساتید موسیقی نواحی نیز بهره گرفت که اتفاقاً رویکرد مثبتی بود واکنشهای مثبتی را
نیز به همراه داشت؛ اما مسئله استفاده از خود موسیقی مناطق مختلف در قالب یک آنسامبل
شهری با انتقادهایی روبرو بود که شیوه استفاده شما را از موسیقی نواحی نمیپسندید.
این انتقادها را تا حد میپذیرید؟
بهزاد مرادی: خودمان نیز میدانیم قطعاتی
را که اجرا میکنیم با نسخه اصلیشان که در فرهنگهایشان اجرا میشود تفاوتهایی دارد.
دلیلش هم این است که ما در آن فرهنگها زندگی نکردهاید و هیچ وقت نمیتوانیم این کار
را انجام بدهیم. ضمن اینکه چنین کاری توسط موزیسینهای خود آن فرهنگها انجام میشود.
خود من به عنوان کسی که در فرهنگ موسیقی کردی بزرگ شدهام هیچ وقت این انتظار را ندارم
که یک خواننده غیرکرد بتوان این موسیقی را مانند نمونههای اصلیاش اجرا کند.
گروهی از موزیسینهای خارج از یک فرهنگ
خاص، به موسیقی یک منطقه نظر میافکنند و به نسبت ذائقه شنیداری امروز جامعه و دیدگاه
خودشان محصول موسیقایی را ارائه میکنند؛ همان کاری است که گروه رستاک آن را انجام
میدهد. در واقع این همان انتظاری است که میبایست از گروه رستاک داشت. خوشبختانه
کسانی که در همین فرهنگهای موسیقایی وجود دارند و همچنین موسیقیدانهایی که رستاک
را دنبال میکنند این شیوه کاری ما را پذیرفتهاند. ما اصلا قرار نیست نمونهای شبیه
به نسخه اصلی این موسیقیها را اجرا کنیم. ما نگاه خودمان را با سازبندی که داریم به
اجرا در میآوریم و سعی میکنیم تصویری زیبا و جذاب از موسیقی یک منطقه را به کسانی
که خارج از آن منطقه هستند ارائه کنیم. البته عزیزانی هستند که به این شویه کاری ما
نقد دارند و میگویند میبایست اجراهای رستاک مانند نسخههای اصلی باشد که این نظر
برای ما محترم است اما ما هم با نگاهی که به آن اعتقاد داریم پیش میرویم.
سپهر سعادتی: تکلیف کارمان برای خودمان
بسیار روشن است. شاید بشود گفت ما یکسری ملودیهای فولک را داریم کاور میکنیم.
امید مصطفوی: من اعتقاد دارم کار ما مانند
یک موزه است که امکان ندارد تخت جمشید را بهطور کامل به آن منتقل کرد؛ از این رو تخته
سنگی از بنای تخت جمشید را به این موزه منتقل میکنیم تا مردم با بخشی از این فرهنگ
آشنا شوند. گروه رستاک چنین کاری را انجام میدهد. کسانی که پیشتر نسبت به این کار
معترض بودند امروز به این نگاه رسیدهاند که میبایست به این موضوع توجه بیشتری شود.
ما المانی از موسیقی آنها را وام میگیریم و با بقیه حرفایی که داریم و همچنین نگاه
خودمان عرضه میکنیم. در واقع قرار نیست ما جای مجریان اصلی آن فرهنگها را بگیریم
و چنین هدفی نیز نداریم. در گذشته به اشتباه این تصور وجود داشت که ما قرار است بازار
اندکی که برای موسیقی نواحی ایران باقی مانده را تصاحب کنیم در صورتی که مطلقا اینگونه
نبود و حتی اجراهای گروه رستاک باعث شد تا گوش مردم با موسیقی نواحی مناطق مختلف بیشتر
آشنا شود و مردم بیشتر پذیرای این موسیقیها آن هم با ذائقه شنیداری امروز شوند.
گروه رستاک به واسطه اجراهای متعددی که
داشته با طیف گستردهای از توده مردم همواره در ارتباط بوده است و در اجراهایش نیز
بازخورد جالبی برای اعضای گروه رخ داده که بخشی از آنها به اصطلاح انگلیسیها «فان»
محسوب میشوند. روایت چند نمونه از این واکنشها میتواند جالب باشد.
فرزاد مرادی: نکتهای که برای خود من بسیار
جذابیت دارد این است که بخش زیادی از مخاطبان ما را طیف سنی کودکان تشکیل میدهند و
تمام اعضای گروه خاطراتی در این رابطه دارند. به خاطرم میآید خانومی میگفت پدرش به
همراه فرزند همین خانوم، فیلم اجراهای گروه رستاک را با یکدیگر تماشا میکنند و خود
این تفاوت سنی در میان کسانی که موسیقی رستاک را دنبال میکند برای من بسیار جالب توجه
است.
پدر خودم تعریف میکرد و میگفت در محلهشان
کودکی زندگی میکند که کارهای رستاک را با صدای بلند میخواند و همه را کلافه کرده
است. روزی یکی از اهالی محل به پدرم میرسد و میگوید به بچههایت سلام برسان و بگو
دستتان درد نکند کارهای خوبی منتشر میکنید فقط خواهشم این است که از این به بعد قطعات
آرامتری بخوانید تا این بچهای که محله را روی سرش گذاشته آرام بگیرد.
سپهر سعادتی: یکی از هنرجویان من هم تعریف
میکرد و میگفت به همراه خانوادهاش به اهواز سفر کرده بودند؛ داخل اتومبیلشان ال
سی دی داشتند که برای ساکت کردن کودک همراهشان فیلم اجرای گروه رستاک را در آن گذاشته
بودند؛ گویا کودک همراه این خانواده تا اهواز مدام سی دی رستاک را بارها از اول تا
به انتها تماشا میکند و آنقدر این کار را انجام میدهد که به گفته همان هنرجویم
حال خانوادهاش از کارهای ما بهم میخورد.
اکبر اسماعیلپور: یکی از دوستان تعریف
میکرد و میگفت کودک دو سه سالهای دارند که بیمار شد و بیتابی میکرد. این کودک
را به بیمارستان بردند منتهی صدای گریهاش قطع نمیشد و جالب اینکه برای آرام کردنش
موسیقی رستاک را پخش میکردند تا آرام شود.
گروه رستاک برای ساخت قطعاتش از متریال
خاصی استفاده میکند که آن را از موسیقی نواحی ایران وام میگیرد؛ این منبع محدودیتی
ندارد؟ آیا گروه رستاک به سمت تولید نخواهد رفت و اینکه آیا قرار است تا به انتها
رستاک در همین مسیری که هستید به حرکت خود ادامه بدهد؟
سیامک سپهری: پاسخ این سوال را واقعا نمیدانم.
امکان دارد به همین شیوه پیش برویم و روزی فرابرسد که بخواهیم کاملا شیوه کارمان را
عوض کنیم. به هر حال کار رستاک یک حرکت تجربی است و امروز واقعاً تصمیمی برای آینده
آن نگرفتهایم.
بهزاد مرادی: ما اجرایی در خوی داشتیم که
در فضای بازبرگزار میشد و هوا آنقدر سرد بود که شدیم با پالتو و کاپشن کنسرت بدهیم.
این اجرا هم از آن اتفاقات بسیار خاطرهانگیز و خاص برای ما محسوب میشود که با حضور
جالب مردم خود صورت گرفت.
تا به حال برایتان پیش آمده است برای کنسرتی
به شهری بروید و در آنجا برای حضور بانوان نوازنده روی صحنه مشکل ایجاد شود و نگذارند
آنها به اجرا بپردازند؟
دینا دوستی: در کنسرتهایی که چنین محدودیتهایی
را میتوانستند اعمال کنند هرگز با آنجا نرفتهایم از این رو هیچ وقت با چنین مشکلی
نیز مواجه نشدهایم. بسیاری از شهرها مانند اصفهان و تبریز و یزد هستند که دوست داریم
با تمام وجود به آنجا برویم و برنامه اجرا کنیم اما به دلیل همین محدودیتهایی که برای
حضور بانوان نوازنده روی صحنه وجود دارد هرگز برای اجرا به آنجاها سفر نکردهایم اما
بسیار تمایل داریم در آن شهرها نیز کنسرتهایی را برای هموطنانمان روی صحنه ببریم.
نزدیک به دو سوم پیشنهادهایی را که برای اجرا در شهرهای مختلف به ما میرسد متاسفانه
به دلیل همین موضوع محدودیت حضور بانوان بر روی صحنه نمیپذیریم.
فرزاد مرادی: امیدوارم آزادانه بتوانیم
در سراسر کشورمان به اجرا بپردازیم و این جزو آرزوهای ماست خود من بسیار آرزو دارم
که در خراسان و مشهد اجرا داشته باشم.
سیامک سپهری: ما همواره تلاش کردهایم تا
هیچ حاشیهای برای گروهمان به وجود نیاید و اینکه بچهها میگویند هیچ وقت در اجراهای
ما اتفاق نیافتاده که برای بانوان موزیسینمان مشکلی پیش بیاید به این دلیل بوده که
ما همواره با این شرط برگزاری کنسرتها را قبول کردهایم که تمام اعضای گروه اجازه
حضور داشته باشند و هرجا که امکانش نبوده ما نیز در آنجاها اجرایی برگزار نکردهایم.
متاسفانه شهرهای زیادی در کشورمان چنین شرایطی را دارند. ما آرزو داریم با همین آنسامبلی
که داریم بتوانیم در همه جا به اجرا بپردازیم و این نگاه وجود نداشته باشد که اگر زمانی
بانوی نوازندهای در گروه وجود دارد اجرای گروه معنای دیگری دارد.
دینا دوستی: به هر حال ما نیز این انتظار
را از دولت داریم که مشکلات عرصه موسیقی بخصوص مشکلاتی که به بانوان موزیسین مربوط
است حل شود و این مسئله وجود نداشته باشد که برای هر اجرایی اعضای گروه دچار تردید
باشند که آیا بانوان گروه نیز میتوانند به اجرا بپردازند یا نه. ما انتظار داریم شرایط
به گونهای پیش برود تا بتوانیم در تمام شهرهای کشورمان بدون نگرانی اجرا داشته باشیم.
بهزاد مرادی: موسیقی میتواند نگاه مهربانانهتر
اقوام به یکدیگر را فراهم کند و این چیزیست که گروه رستاک کاملا آن را تجربه کرده
است. امیدوارم بتوانیم بخشهای مختلف موسیقی کشورمان را بدون هیچ ترس و محدودیتی در
سراسر کشورمان اجرا کنیم و کمی کار برای این فعالیتها راحتتر شود.
سیامک سپهری: من نیز انتظار دارم شرایطی
فراهم شود تا به موسیقی به عنوان یک مولفه و نماد فرهنگی نگاه شود تا فضایی که در کشور
ما وجود دارد به واسطه این هنر تلطیفتر شود. برای رسیدن به چنین شرایطی باید شرایط
آرامی برای موزیسینها در داخل کشور به وجود آید و موزیسینها نیز همین آرامش را به
جامعه ارائه دهند. این توانایی وجود دارد که به موسیقی و موزیسینها به عنوان سفیران
تاثیرگذاری از کشورمان نگاه شود.
امید مصطفوی: موسیقی بیواسطهترین هنر
است و مردم هر جای دنیا به راحتی با آن ارتباط میگیرند موسیقی ما این پتانسیل را دارد
و میتواند همانند بیلبوردهای شیلی که فیلمهای ترکیهای آنها را فتح کرده بودند به
معرفی کشورمان بپردازد.
فرزاد مرادی: مهندس سپهری پدر سیامک شعار
گروه رستاک را با عنوان اختصاری «آشا» به معنای آرامش، شادی و انرژی طراحی کرده است.
ما در گروه خودمان سعی کردهایم این شعار اتفاق بیافتد. چنین احساسهایی نیازمند وجود
احساس امید و امیدواری به آینده است. شعار رئیسجمهور کشورمان نیز امید است و ما نیز
امیدواریم بتواند این امید را به صورت واقعی در جامعه ببینیم. البته کار آسانی نیست
ولی ما این انتظار را از ایشان داریم؛ از دل همین امیدواریهاست که آثار خوبی تولید
میشود و تاثیر مناسبتری را بر جای خواهد گذاشت.