به گزارش دیباچه، حضور
بازیگران در سریالهای تاریخی آن هم تاریخ معاصر برای تعداد خاصی از افراد جذابیت دارد
و برخیها هم هستند که تاریخ را اصلا دوست ندارند و یا از آن فراریاند. اما در حوزه
نمایش ماجرا فرق دارد و یک بازیگر شاید تا زمانی که خود در دل تاریخ نرفته باشد و یا
مطالعه خاصی در آن زمینه نداشته باشد قطعا نمیتواند نقش محول شده را به خوبی اجرا
کند. این شبها سومین سه گانه جلیل سامان با نام نفس از شبکه سه سیما پخش میشود و
علیرضا کمالی نیز در نقش بازیگر جوان اول این سریال بازی کرده است. کمالی از نقدهایی
که به سریال این شبهای شبکه سه سیما وارد شده، محدودیتهای فیلمنامه و ... با ما
صحبت کرد.
** خیلیها که مخاطب سریال «نفس» هستند، معتقدند ریتم
و سرعتی که در این سریال میبینیم کند است و گویی که قصه به کندی پیش میرود.
- مشکلی که ما الان با آن مواجه هستیم این است که
دوستان فکر میکنند ما این سریال را برای ماه رمضان ساختیم! این سریال برای ماه رمضان
ساخته نشده، بلکه مدیران آن را برای پخش در این ماه انتخاب کردهاند. ریتم و سرعت کار
به محتوا بستگی دارد و ذات قصه است که تِمپو، ریتم و سرعت خود را مشخص مىکند. نفس
سریالی است که نیاز به پویایى و کاوش دارد، نمیتوانیم سطحى از نشانهها و نقاط کاشت
آن بگذریم.
** الان فکر میکنید با کاهش میزان مخاطب روبرو بودید؟
-خیر، فقط یک مقدار تماشاگر ما باید صبور باشد و
با یک قالب ذهنىت فکرى و سلیقهاى که اتفاقاً فیریز هم شده است نباید با کارهایى از
این دست مواجه شود. سریال نفس صرفاً سرگرم کننده نیست و نیاز به تعمق و تعمل جهت کشف
و شهود دارد.
** اگر بخواهیم در مقام قیاس با دو کار قبلی سامان
برآییم و «نفس» را با «ارمغان تاریکی» و «پروانه» مقایسه کنیم، میبینیم که عنصری که
در دو اثر قبلی وجود داشت و در نفس کمتر دیده میشود جذابیت در دنبال کردن قصه است.
- خب من در همین نقطه با شما دچار زاویه میشم. نفس
را نباید با ارمغان تاریکى و پروانه مقایسه کرد! بلکه باید به دنبال وجه اشتراکش با
دو سریال قبلى آقاى سامان بود.
نوع نگاه، پرداخت و تعبیر در هر کدام از
کارهاى قبلى آقاى سامان متفاوت است. در سریال نفس هدف نهایى رسیدن روزبه و ناهید به
هم نیست، چرا که این امر در قسمتهاى اولیه سریال اتفاق افتاد. با مرورى بر زندگى انسانهاى
آرمان خواه و مبارز که در ایران و خارج از ایران کم نیستند، میتوانیم به این امر دست
پیدا کنیم که آنها جهت رسیدن به آرمان و اُتوپیایى که در ذهنشان نقش بسته، دست از هرآنچه
وابستگى ست شستهاند، حتّٰى جانشان. اگر روزبه احساس مىکرد که ناهید با او همراه و
همقدم نمىشود یقیناً پا بر روى دلش مىگذاشت. البته مردم حق دارند که به دنبال آن
عشق اساطیرى و رویایى باشند، چراکه در بطن جامعه دیگر عشق با معنى مرسوم وجود نداره
و شاید بدون ملاحظه باید گفت؛ اخلاق و فتوت منسوخ شده. اما باید بدانیم که به تعداد
آدمهاى روى کره زمین عشق با اشکال مختلف وجود داره و عشق روزبه و ناهید هم خارج از
این قاعده نیست و مختصات و تعریف آن مختص به این دو شخصیت است.
** مخاطب ما به یک سری سریال هایی عادت کرده و مدام
این را با آن الگو قیاس می کند.
-چه عنصرى باعث عادت دادن مخاطب مىشود؟ سریع سازى
و ارزان سازى که این روزها به بهانه نبود بودجه مرسوم شده است، عواقب غیر قابل جبرانى
دارد. بطور مثال ما براى صرف یک وعده غذایى سعى میکنیم بهترین و سالمترین مواد غذایى
را انتخاب کنیم و با بهترین روش طبخ آن را تهیه کنیم، چرا که سلامت و لذیذ بودن غذا
براى ما در اولویت قرار دارد. اما در مبحث تغذیه روح از این وسواس و سلیقه هیچ اثرى
یافت نمىشود. مبحث فرهنگ و هنر همان غذاى روح است! نازل شدن سطح سلیقه و توقع مردم
در ما بحث فرهنگى و هنرى صد در صد به گردن سیاست گذاران فرهنگى است. ما از یک فرمول
ساخت الگو بردارى و تکثیر میکنیم،نتیجه آن مىشود که مخاطب همان الگوى تکرارى را مقیاس
و محک قرار مىدهد و فرمول دیگرى خارج از این قاعده را پذیرا نیست. لازمه ساخت سریال
و فیلم جسارت است و نفس فیلمنامه جسورانهاى دارد.
** البته ما در بخش فیلمنامه نویسی در کشورمان دچار
محدودیتهایی هستیم.
- بله، ما در زمینه سریال و فیلمسازی با محدودیتهایی
مواجهیم. نمیگویم محدودیت خوب یا بد است، اما وقتی وجود داشته باشد ناخودآگاه دچار
تکرار میشوید که این را هم نمیتوان گردن فیلمنامه نویسانمان و سازندگان آثار انداخت.
من سعى میکنم با یک مثال موضوع را باز کنم. به ما مىگویند یک اتاق دوازده مترى در
اختیار دارید با تعدادى وسایل محدود از قبیل: مبل،میز،کتاب خانه و....! در ضمن حق استفاده
و ورود به پنج متر مشخص شده از این اتاق را هم ندارید، حالا سعى کنید با همین وسایل
محدود، در مساحت هفت متر از دوازده مترى که در اختیارتان گذاشتهایم،تمام توان خود
را در چیدمان و ایجاد تنوع به کار برید! به نظر شما ما چقدر میتوانیم چیدمان متنوعى
داشته باشیم؟
** این محدودیتهایی که از آن حرف میزنید، در اجرا
و کارگردانی هم وجود داشته است؟
- نفس تا الان هیچ حذفیاتی در فیلمنامه نداشته است.
اما در قسمتهای اول و در بخش باور پذیرى فضا، موضوع حجاب خانمهاى عبورى در معابر
که اتفاقاً به آنها نزدیک هم نمىشدیم در برخی سکانسها چالش برانگیز شد و به یکباره
دچار اختلاف نظر مدیریتى شدیم. برخیها بر نبودن و برخیها بر بودنش موضع داشتند و
در آخر هم به این نتیجه رسیدند که اصلا نباشد بهتر است، چرا که انگار پاک کردن صورت
مسئله تبدیل به عادت رفتارى ما در هر سطح و سمتى شده است. دوران قبل از انقلاب جو حاکم
بر کشور طوری بود که اغلب افراد بی حجاب بودند. ما وقتی نمیتوانیم این را در تصویر
نشان دهیم، چطور میتوانیم فضاسازی درستی از آن زمان داشته باشیم. برای مثال جوان امروزی
که اصلا نمیداند کمیته مشترک کجا است و اطلاعات شفاهى ناقص دارد چگونه مىتواند فضای
دهه پنجاه را ببیند و درک کند؟و بر اساس سلیقه و تفکراتش آن دوران را قضاوت کند؟
** یعنی میخواهید بگویید این موضوع به سریال لطمه
زده است؟
-قصه نفس و آدمهایش کار خود را مىکنند. اما باید
بدانیم که ما نمایشنامه رادیویى کار نمیکنیم که در کلام بگوییم زید بد بود و بکر خوب
و شنونده هم به آن بسنده کند. رسالت تصویر چیز دیگریست. ما مخاطب را دعوت به تماشاى
اثرمان مىکنیم و دستش را مىگیریم و به اتفاق در کوچه پس کوچههاى دهه پنجاه ایران
قدم میزنیم. هرچه به واقعیت در امر فضا سازى نزدیک بشویم به همان اندازه اثرمان براى
مخاطب باورپذیر مىشود. چرا که آدمى به ذات تشنه حقیقت محض است و نه چیز دیگر.
** علاوه بر اینها مخاطبانی عامی که این سریال را دنبال
میکنند، میگویند عشق بین روزبه و ناهید قابل باور نیست!
- براى بخشى از مخاطبانى قابل باور نیست که تعریف
خودشان را از عشق باور دارند و نه تعاریف دیگر. اما باید بدانیم جهان و روابط بین انسانها
در تعاریف ما خلاصه نمىشود! روزبه و ناهید تعریف مختص به خودشان از عشق را دارا هستند.
آیا شخصیتى مانند روزبه را در خانواده، جامعه و اطرافمان مىبینیم که توقع داریم مواجه
آن با عشق ،همان باشد که رسم تعریف شده و معروف جامعه کنونى ماست؟ روزبه آدم معمولى
نیست و طبیعتاً عشقش و ابراز آن مختص به خود اوست و نه هیچکس دیگر! بهتر است آدمها
را همانگونه که هستند بپذیریم، نه آن طور که خودمان دوست داریم!
** تا به حال در بازخوردهایتان چه شنیدهاید؟
- مردم بسیار محبت دارند، حداقل در ظاهر. البته نباید
فراموش کنیم که ما دچار یک آفت اخلاقى شدهایم و آن در مقابل ابراز محبت و لطف است
و در پشت سر نثار آنچه نباید! پس طبیعتاً بر اساس بازخوردهایى که میبینم نمیتوانم
قضاوت کنم! آنچه میدانم این است که سریال نفس، اثرى چالش برانگیز و قابل تعمل است.
پذیرا بودن و همراهى با آن احتیاج به صبر و دقت دارد و میتوانم در یک کلام بگویم که
مخاطب خاص خود را مىطلبد.
** شخصیت روزبه پیچیدگیهای خاصی دارد. این موضوع از
ابتدا در شخصیتش بود و یا به صرف چریک بودنش این ویژگی در او شکل گرفته است؟
- بخشی از پیچیدگیها به فیلمنامه برمیگردد و بخشی
از آن به جهانی است که در ذهن کارگردان شکل گرفته و بخشی دیگر هم به شخصیتی برمیگردد
که در ذهن بازیگر مُنقّش شده. روزبه از لحاظ شخصیتی تا آخرین سکانس این سریال برای
مخاطب قابل تشخیص نیست و دقیقا در زمانی که شما حدس میزنید باید عمل X را انجام دهد، او عمل z را انجام میدهد و تمام ذهنیت شما را بر
هم میزند. ما در جلساتی که با آقای سامان داشتیم به این نقطه رسیدیم که خواستگاه متن
،روزبه را صرفا یک چریک نمیبیند و ما لایه لایه به عمق شخصیت روزبه اضافه کردیم. روزبه
عاشق است اما هدف نهاییاش رسیدن به ناهید نیست، بلکه رسیدن به یک مدینه فاضله بر اساس
عقیده و نوع نگاه خود است. اگر زندگی صرفاً عاشقانه از این دو نفر را نشان میدادیم،
مخاطب به ما انتقاد میکرد! به همراه جلیل سامان تا آخرین روزی که من مقابل دوربینش
قرار داشتم، درباره این شخصیت حرف زدیم و روزبه را خشت به خشت و شبیه به یک پازل ساختیم.
حتی در نوع نگاه و سکوتهای مداومش همه و همه صحبت و فکر کردیم. تا آخرین قسمت هم شاهد
اتفاقهای جدیدی خواهیم بود.
** اگر خودتان در شرایط روزبه بودید، آرمان را به عشق
و زندگی ارجح میدانستید؟
- مبارزه یعنی لج!گاه لج کردن با باطل و گاه با حق.
سؤال شما کاملاً فانتزى است، چرا که شعار دادن آسانترین راه نشان دادن رشادت و سلحشورى
آدمى است. شاید من جاى روزبه بودم به فکر لقمه نانى و ایجاد رفاه و امنیت براى خانوادهام
بودم و ترجیحم بر این بود که بزرگ شدن فرزندانم را ببینم تا اینکه در بازى تاج و تخت
حضور داشته باشم و به دنبال بدست آوردن سهم و حق بیشترى از میز شام چیده شده قدرت و
ثروت.