به گزارش دیباچه، نادر مشایخی متولد
۵ آذر ۱۳۳۷ در تهران
است. او آهنگساز و رهبر ارکستر و فرزند بازیگر قدیمی تئاتر و سینما، جمشید مشایخی است.
وی پس از پایان تحصیلات ابتدایی در تهران، به هنرستان عالی موسیقی راه یافت و پس از
آن تحصیلات خود را در دانشگاه موسیقی وین در اتریش و در رشتهٔ آهنگسازی، رهبری و موسیقی
الکترونیک ادامه داد و با درجهٔ ممتاز فارغالتحصیل شد. مشایخی در سال ۲۰۰۱ «آنسامبل وین ۲۰۰۱» را تشکیل داد و از
همان سالها رهبری گروههایی چون وین ۲۰۰۱ و کاپلا
کوندورتا و همکاری با هنرمندانی چون هانا شیگولا را آغاز کرد.
او هماکنون رهبر اینتر ارکستر تهران است
که اولین اجرایش را در آخرین روزهای سال ۹۵ در تالار
آسمان روی صحنه برد.
جریان موسیقی کلاسیک در ایران را چگونه
میبینید؟ آیا قشر عظیمتری از مردم با آن آشنا شدهاند؟
در حال حاضر موسیقی کلاسیک هیچ رُلی در
مسئله فرهنگی ایران بازی نمیکند اگرچه کنسرتهای موسیقی کلاسیک برگزار میشود اما
مخاطبان آن جز یک عده معدود بیشتر نیستند و در واقع آنچه اجرا میشود اصلا جدی محسوب
نمیشود بلکه یک موسیقی سرگرمی است که در حقیقت اگر آن را با غذا مقایسه کنیم غذایی
نیست که به بدن ویتامینهای لازم را برساند بلکه حکم تنقلات را دارد. با اینوجود اتفاق
خوبی که امیدوارکنندهاست، تمایل جوانان به موسیقی مدرن و نوین است. همین قشر سال گذشته
سه فستیوال با همت خودشان برگزار شد و این بسیار امیدبخش است چراکه در این بخش بهطور
جدی فعالیت میکنند و مسائلی در حال شکلگیری است که ما در طول ۱۰، ۱۵ سال
گذشته به شدت تلاش داشتیم تا اتفاقات خاصی شکل بگیرد که متاسفانه نشد اما در طول یکسال
گذشته شکلگیری و تمایل جوانان به موسیقی معاصر بسیار زیاد شده است.
امروز به نوعی خط کشی میان موسیقی ایرانی
و کلاسیک دشوار شده. استفاده رایج سازهای کلاسیک در موسیقی ایرانی هم نشانهای از این
امر است. تحلیل شما از این نوع بده بستان چیست؟
تلاش موزیسین در موسیقی مدرن این است که
به خودِ صدا برسد و تمام حواشی را کنار بگذارد و مسئله مهم در موسیقی معاصر و مدرن
این است که یک جنبه عاطفی از صدا ایجاد کند و این مستلزم این است که سازهایی که سابقهای
دارند استفاده نشوند. بهطور مثال وقتی صدای ساز ویلن را میشنویم یک سابقه سیصد ساله
در ذهن تداعی میشود از همینرو در موسیقی مدرن از موسیقی الکترونیک بسیار استفاده
میشود چراکه میتوان صدا را ساخت و چیزی تولید کرد که برای زمان حال جذابیت دارد البته
این مسئله دارای معایب و محاسنی است. نکته مثبت آن مواجه شدن با صدایی است که تاکنون
شنیده نشده اما نکته منفی آن، این است که باتوجه به اینکه صنعت الکترونیک بهطور مداوم
در حال تغییر است این صداها به زودی از مد میافتند درحالیکه صدای ویلن قدیمی نمیشود
بلکه قدیمی هست اما صدای الکترونیکی که امروز درست میشود سه ماه دیگر قدیمی است یعنی
مشمول مرور زمان میشود.
قطعاتی را که ادگار وارز در اوایل قرن بیستم
تولید کرده امروز دیگر جذابیتی ندارد چراکه این نوع موسیقی الکترونیک با موسیقی الکترونیک
امروز اتوماتیکوار در ذهن مقایسه میشود و آنها به نظر خیلی قدیمی است.
در این مدت ارکسترهای متفاوتی ازجمله ارکستر
شهر و ارکستر خانه هنرمندان فعالیت خود را آغاز کردند در کنار آنها ارکستر ملی و ارکستر
سمفونیک نیز احیا شدهاند. شنیده شدن موسیقی ارکسترال در خوب شنیدن چقدر موثر است؟
ارکستر خانه هنرمندان موسیقی تفریحی تولید
میکند؛ جدی نیست و کیفیت خوبی هم ندارد. مخاطب وقتی موسیقی بازتولید را با کیفیت پایین
میشنود؛ علاقهمندیاش را از دست میدهد. ارکستر سمفونیک کارهای خوبی ارائه داده اما
رپرتوارها و قطعاتی که مینوازد موسیقی جدی نیستند و بیشتر سرگرمی است چراکه موسیقی
نیست که به مخاطب چیزی را بیاموزد و به دانش موسیقایی او اضافه کند. معتقدم موسیقی
اصلا برای سرگرمی نیست و نمیخواهیم با موسیقی؛ کسی را بخوانیم بلکه میخواهیم مشاهده
شنیداری و دقتشان را بیشتر کنیم.
فاصله ارکسترهایی که در ایران فعالیت میکنند
با ارکسترهای بینالمللی چقدر است؟
بسیار زیاد اما این موضوع به استعداد موزیسینهای
ما مربوط نیست. جوانان ما بسیار بااستعداد و کوشا هستند و سعی دارند بیاموزند اما نوع
تدریس در دانشگاههای ایران بد است. سازهای زهی که در ایران تدریس میشود صدایشان حجم
ندارد. موزیسینهای زیادی نیز به ایران میآیند تا آرشهکشی به موزیسینهای ما بیاموزند.
به یاد داشته باشید که گوش بچههای ما بسیار
قویست اما ارکستر ما فالش است چراکه آنها از کودکی یاد نمیگیرند که با دقت بزنند
بلکه همهاش به نوعی از سر باز کردن کار است. متاسفانه ما از کودکی نوازندهها را مقداری
مطرب بار آوردهایم که این امر ناشی از شیوه تدریس موسیقی در ایران است.
وضعیت آموزش موسیقی در دانشگاهها و آموزشگاههای
موسیقی مناسب نیست و آموزش کیفیت مناسبی در ایران ندارد، نظر شما در اینباره چیست؟
در وهله اول نوع تدریس در تمام دانشگاههای
ایران اشتباه است و دانشجویان ما در این چهار سال فقط به دنبال گرفتن مدرک هستند و
تازه بعد از دانشگاه به دنبال کار جدی کردن هستند. تئوریهایی که در دانشگاه تدریس
میشود بسیار قدیمی است و از دور خارج شدهاند چراکه تئوری موسیقی تاریخ مصرف دارد
و برای همه دورانها نیست اگرچه درباره یک مطلب صحبت میشود اما دید و نوع نگاه با
نوع نگاهی که در قرن نوزدهم در تئوری موسیقی وجود داشت بسیار متفاوت است. ما فکر میکنیم
این تئوریها نازل شده و نباید تغییر کنند و این کاملا اشتباه است. موضوع دیگری هم
در این باره وجود دارد و حضور افرادیاست که صلاحیت تدریس ندارند.
چرا همچنان تئوریهای ۴۰، ۵۰ سال
پیش در دانشگاهها تدریس میشود؟
دلیل آن کاملا واضح است. اساتید و دانشجویان
ما هر دو تئوریهای نوین را نمیدانند و مسلما جوانان زودتر یاد میگیرند و میآموزند
از همینرو اساتید جلوگیری میکنند از آگاهی جوانان چراکه چیزی میگویند که مغایر با
موضوعیست که خودشان آموختهاند و متاسفانه اساتید میخواهند منیت خود را حفظ کنند.
به نظرتان قاتل با مقتول چه میکند؛ او را میکشد و زمان و وقت را از او میگیرد برخی
از اساتید بیمسئولیت ما نیز در دانشگاهها وقت جوانان را میگیرند و این ناشی از بیوجدانی
است.
درباره آخرین برنامههایتان توضیح میدهید؟
قرار است پرفورمنسهایی را در شهرستانها
برگزار میکنیم چراکه علاقهمندی شدیدی به آن در شهرستانها ایجاد شده و این نشان میدهد
که نحوه نگرش دیگری به موسیقی و صدا و مشاهده شنیداری ما ایجاد شده و این رویدادها
جزئی از زندگی روزمره ما است و ما با استفاده از این پرفورمنسها کمک میکنیم تا جوانانمان
خودباختگی را از دست دهند و به خودباوری برسند و این موضوع برای من بسیار اهمیت دارند.
دیگر برنامه هم ادامه اینترارکسترهایی است که در اواخر سال ۹۵ اولین اجرای آن برگزار شد.