به گزارش دیباچه، علی زندوکیلی؛ خواننده و نوازنده؛
با تنبکنوازی وارد فضای موسیقی شد و بعد آواز را شروع کرد. مدتی با گروه موسیقی دنگشو
همراه بود و پس از آن به صورت مستقل به کار خود ادامه داد. او از جمله خوانندگانی است
که هم در عرصه موسیقی و برگزاری کنسرت و هم اجرای موسیقی در تئاتر و تیتراژ تلویزیون
موفق بوده است.
وقتی میخواهیم کار یک هنرمند را مورد ارزیابی قرار
دهیم، باید به کارنامه او و مسیری که در طول یک دوره طی کرده توجه کنیم. شما در طول
سالهای فعالیتان در عرصه موسیقی چه رویکردی را دنبال کرده و در این مسیر، چه در حوزه
موسیقی و چه در عرصههای ترانه، چه تحولات و تغییراتی را تجربه کردهاید؟
از کودکی با موسیقی اصیل و موسیقی که ریشه تاریخ، فرهنگ
و ادبیات ایران را دربرداشته؛ شروع کردم و ابتدا نوازندگی را آموختم و سپس آواز و آشنایی
با ردیفهای موسیقی تا امروز ترانههای مختلف چه عاشقانه چه عارفانه یا شعرهای کلاسیک
مثل شعرهای حافظ مولانا و سعدی یا خیام را کار کردم و امروز نیز از ترانهسراهای معاصر
استفاده میکنم و تجارب آنها برایم رنگهای مختلفی داشته است.
شما یکی از خوانندگان موفق در عرصه برگزاری کنسرت بودهاید.
روبهرو شدن با مخاطب در کنسرتها، به لحاظ فنی و تکنیکی چه مزایایی را برای خواننده
به همراه دارد؟
برگزاری کنسرت تجارب خاصی را به صورت حرفهای و شخصی
برای یک خواننده به همراه دارد. من به عنوان علی زندوکیلی به همراه تمام اعضای گروهم
صحنه به صحنه و استودیو به استودیو تجاربی را کسب میکنیم و این تجارب باعث میشود
تا ما تصویرسازی و آیندهنگری بهتری نسبت به کارمان داشته باشیم و بدانیم به مخاطب
چه نوع موسیقی را ارائه دهیم. گاهی اوقات موسیقی ارائه میشود که مخاطب میپسندد و
گاهی اوقات نیز انتخاب یک گروه موسیقی است که مخاطب را هدایت میکند و من به هردو اعتقاد
دارم. اینطور نیست که موسیقی تولید کنم که مردمپسندانه باشد و اگر این روند ادامهدار
باشد قطعا اشتباه است چراکه موسیقی به شکل مصرفی تولید خواهد شد. معتقدم باید به مخاطب
احترام گذاشته شود و به ملودی، تنظیم و شعری که مخاطب دوست دارد زمزمه کند، فکر کرد.
البته زمانی هم است که خواننده شخصا به تصاویری باور دارد و آن را خودش میسازد و مخاطب
با آن آشنا میشود و میپسندد و استقبال میکند و البته من خودم معمولا به این صورت
رفتار میکنم و به نظرم این یک موضوع دو طرفه است.
اما این نقد وجود دارد که برخی از کنسرتها صرفا با
رویکرد اقتصادی و کسب درآمد برگزار میشوند. به نظر شما، به جز جنبههای احساسی ماجرا
که به آن اشاره کردید، آیا برگزاری کنسرت میتواند کارکردهای دیگری نیز برای خواننده
داشته باشد؟
معتقدم هر کاری که صرفا جهت درآمدزایی باشد به مرور
از بین خواهد رفت و این فقط شامل موسیقی یا سینما نیست بلکه در صنعت هم همینطور است
زمانی که شخصی محصولی را معرفی میکند که صرفا جهت درآمدزایی است میبینیم که تاریخ
انقضاء آن محصول نیز با تاریخ تولیدش صادر میشود یعنی در جایی قطعا میسوزد و به مرور
از بین خواهد رفت. بدون شک چنین ذهنیتی در هنر تاسفبارتر است البته جنبه مادی یک بخشی
از کار است چراکه هنرمند گاه اوقات از همه چیز میگذرد و از طرف دیگر با استرسهای
زیادی در کارش مواجه است. به هر حال موسیقی در کشور ما هنوز بلاتکلیف است و حرام و
حلال بودن آن در بعضی مواقع مشخص نیست و هنرمند با فراز و نشیبهای زیادی برای عرضه
هنرش روبرو است اما با تمام این سختیها یک هنرمند واقعی تلاش میکند تا بتواند موسیقی
را به بهترین شکل معرفی کند. اگر بخواهیم تنها از جنبه صنعتی و تجاری نیز به موسیقی
نگاه کنیم نه در ایران بلکه در تمام دنیا این موسیقیهای مصرفی بعد از مدتی توسط همان
مخاطبی که روزی طرفدارش بوده از بین رفته است و اگر هنرمندی به این سمت کشیده شود قطعا
تاریخ انقضای خود را با دستان خودش امضا کرده است. امیدوارم موسیقی ما مانند ادبیات
که در دنیا حرفی برای گفتن دارد روزی جایگاه واقعی خود را بیابد اگرچه معتقدم همین
امروز هم ردیف موسیقی ما جایگاه خودش را دارد.
منتقدان موسیقی ایرانی از اینکه این موسیقی کاملا در
خدمت شعر است، راضی نیستند. آنها اعتقاد دارند ملودی چندان اهمیت و ارزشی برای طرفداران
این موسیقی ندارد. شما برای این عده از منتقدان چه پاسخی دارید؟
به نظر من وقتی همه یک جا یک رنگ به طور مثال مشکی باشد
چشم ما را خواهد زد و قطعا از آن خسته میشویم به هر حال ترکیبی از این رنگهاست که
ایجاد زیبایی میکند. به هر حال ملودی و ترانه یا شعر باید در کنار هم زیبا شوند البته
موسیقی بیکلام ما در خیلی از جاهای دنیا جاافتاده است به طور مثال موسیقی از کرخه
تا راین یا باران عشق موسیقیهایی هستند که کلام نداشتند اما جذاب بودند و امروز همه
مخاطبین با آنها خاطره دارند همانطور که شعر شاملو، فروغ و نیما هم برای مخاطب به
تنهایی جذاب است و بدون موسیقی هم برای همه تصویرساز و خاطرهانگیز است. به نظرم درباره
موسیقی حتی موسیقی کلاسیک باید با واقعیت به آن نگاه کنیم زمانی که یک ترانه یا شعر
چه در زمان معاصر و چه در دوره کلاسیک موسیقی میتواند زیباتر و تصویرسازتر برای مخاطب
باشد که هر دو در کنار هم بدرخشند و خاطرهساز باشند.
یکی دیگر از ایراداتی که به موسیقی سنتی ما وارد میشود
این است که ردیفهای موسیقی سنتی خیلی تغییرپذیر نیستند آیا ردیفهای موسیقی قابل به
روز شدن هستند تا از آن طریق بتوانیم جوانان را به موسیقی سنتی نیز علاقهمند کنیم؟
به نظر من بهتر است نگوییم موسیقی سنتی چراکه گاهی اوقات
سنتی فکر کردن و سنتی عمل کردن ذهن یک مخاطب را تخریب میکند و سلیقه مخاطب را تغییر
میدهد امروز برای اینکه بتوانم به نسل جوان ردیف موسیقی نواحی را معرفی کنم باید حال
و هوای آن را با ذهن جوان امروز جامعه که تنها برایش موسیقی رپ یا پاپ که موسیقی تردستی
و ساده است، آشنا کنم. در ردیف موسیقی ما همیشه از شعرهای کلاسیک استفاده شده اما میتوان
ترانه یا غزلی به طور مثال از فریدون مشیری یا هوشنگ ابتهاج که کلامی روانتر دارند
را در دستگاه شور، گوشه برمک، رضوی، قرچه اجرا و این دستگاهها را با غزلهایی که زبانروانتری
دارد معرفی کرد به هر حال همه این موضوعات نیاز به تفکر خاصی دارد البته موسیقی ایرانی
ارزش خود را دارد و از بین هم نمیرود چراکه بزرگان ما بهترین و ویژهترین آثار را
چه در تصنیفسازی و چه در قطعهسازی ارائه دادهاند اما برای اینکه بتوانیم این ارزش
را به نسل جوان امروز معرفی کنیم باید یک اندیشه نو داشت.
موسیقی
میتواند به مسائل جاری جامعه ورود پیدا کند، همانطور که امروز موسیقی زیرزمینی به
نوعی موسیقی اعتراض نامیده میشود. شما دنیای تعهد و ورود مسایل سیاسی اجتماعی فرهنگی
به موسیقی را چگونه قابل تعریف میدانید و آیا موسیقی سنتی نیز جایگاهی برای ورود به
این مسائل دارد یانه؟
موسیقی قدرت بسیاری دارد و قطعا میتواند در مسائل روز
جامعه تاثیرگذار باشد وقتی تاریخ را بررسی میکنیم میبینیم که یک سری موسیقی با اشعار
سیاسی در به ثمر رسیدن برخی از انقلابها بسیار تاثیرگذار بوده است حتی موسیقی در جنگ
و هشتسال دفاع مقدس نیز بسیار تاثیرگذار بود و انقلاب ما نیز با یک سری ترانههایی
شکل گرفت که در آن نسل تاثیرگذار بود. پس قطعا با اشعار سیاسی و اجتماعی میتوانیم
تاثیر موسیقی را دو چندان کنیم و تاریخ این را نشان داده است و این موضوع فقط خاص تاریخ
ایران نیست بلکه تاریخ دیگر کشورها نیز نشان دهنده این است که موسیقی میتواند دگرگونی
در جامعه ایجاد کند.
شما تجربه تیتراژ و موسیقی تئاتر را هم دارید از این
دو تجربه متفاوت بگویید.
من همیشه در تئاتر به عنوان یک خواننده حضور پیدا کردم
و خیلی هم برایم تجربه بسیار لذتبخش و پرخاطرهای بود و بسیار از آن یاد گرفتم و امروز
در صحنهام از آن تجارب استفاده میکنم البته قبل از آن تیتراژ سریالهای «پژمان» و
«دزد و پلیس» را خوانده بودم و پس از آن تیتراژ مجموعه شاهگوش را هم خواندم که تجربه
بسیار خوبی برایم بود.
آیا خواندن تیتراژ باعث میشود تا خواننده بیشتر از
طرف مخاطب مورد استقبال قرار بگیرد؟
اگر خواننده وظیفهاش را تمام و کمال انجام دهد قطعا
خوش میدرخشد اما اگر به تئاتر یا تیتراژ سریال به عنوان یک موقعیت و ویترین برای دیده
شدن به آن نگاه کند قطعا اشتباه است چراکه مخاطب بسیار باهوش است اگر قرار باشد تیتراژ
بد تولید شود یا خیلی سطحی به صحنه تئاتر نگاه کنم و فقط به این فکر کنم که کجا بروم
که بدرخشم و دیده شوم بدون شک مخاطب نمیپذیرد و برای ماندگاری باید با جان و دل حضور
داشت.
از فعالیتهای آیندهتان بگویید.
آلبوم اخیرم کمتر از یک ماه است که روانه بازار شده
این آلبوم حاوی فعالیت چندین ساله ما بود و در سال آینده ادامه تورهایمان را در سراسر
ایران خواهیم داشت و یکسری ترک داریم که به زودی روانه بازار خواهد شد.