به گزارش دیباچه، اگر سریالی باکیفیت ساخته شود، میتواند خیابانها
را خالی کرده و مخاطب را پای شبکههای خودمان بنشاند.
این در حالی است که به نظر میرسد با وجود
تلاشهای مدیران برای بازگشت روزهای اوج طنز به تلویزیون، مدتی است که حال و روز اغلب
مخاطبان برنامههای طنز در مصراع «خنده تلخ من از گریه غمانگیزتر است» خلاصه شده است.
تجربه چند سال اخیر هم نشان میدهد که بهرهگیری از توانمندی برخی از هنرمندانی که
روزی طنز تلویزیون را به نوعی قبضه کرده بودند، چندان پاسخگو نیست.
با این حال مخاطبان به راحتی و فقط با فشردن
یک دکمه و تغییر شبکه به خوبی ثابت کردهاند که اگر هنرمند همان هنرمند هم باشد، اما
حرفی برای گفتن نداشته باشد، ارزش تماشا ندارد. از سوی دیگر برخی از هنرمندان نیز بر
این باورند که اگر آثار نمایشی طنز نمیتوانند همانند گذشته در جذب مخاطب موفق باشند،
به این خاطر است که فضای تلویزیون همانند سالهای گذشته باز نیست و مدیران تلویزیون
دل و جرأت سالهای گذشته را ندارند.
به همین منظور در گفتوگو
با خشایار الوند که تجربه سالها حضور در تیم نویسندگان سریالهای طنز را دارد، این
پرسش را مطرح شده است که چرا آثار طنز تلویزیونی با وجود حضور همان تیمهای قبلی،
همچون گذشته در جذب مخاطب موفق نیستند؟
این نویسنده معتقد است که «به طور کلی نویسندگان،
کارگردانها و هنرمندان از حال و هوای جامعه ارتزاق میکنند. طبیعی است که هر زمان
که حالشان خوب است، کارشان هم خوب است. به هر حال شرایط اقتصادی که چند سال اخیر بر
جامعه حاکم شده، روی وضعیت مردم هم تأثیر گذاشته است و در مجموع حال همه ما به نوعی خوب نیست و این حال
در کارهای نمایشی هم نمود پیدا میکند؛ به همین خاطر است که کارهای تلخ هم در چند سال
اخیر بیشتر شده است.»
الوند با اشاره به حضور کم نسل جدید در
عرصه آثار نمایشی طنز، گفت: نسل جدیدی از نویسندگان، کارگردانان و بازیگرانی که قرار
بود بیایند و جایگزین نسل قدیم یا کمک حال آنها باشد، خیلی وارد عرصه نشدهاند. از
طرفی هم سن همه ما بالا رفته است و یا به سن ۵۰ سالگی
رسیدهایم یا نزدیک آن شدهایم و طبیعی است که از توان و حوصله ما کم و چنتهمان خالی
شود و تکراری شویم. باید هوای تازهای میآمده، به ما هم میخورده که نیامده است.
او در پاسخ به این پرسش که چرا نسل جوان
نتوانسته آن طور که باید وارد عرصه آثار نمایشی طنز شود، بار دیگر به شرایط اقتصادی
نامناسب جامعه اشاره و اظهار کرد: این شرایط اقتصادی به نوعی شامل حال همه ما میشود؛
به عنوان مثال من هم به عنوان یک مدیر، بودجهای که برای یک سریال در اختیار دارم را
در اختیار گروهی جوان قرار نمیدهم و به آن امتحان پس دادهها اعتماد میکنم تا خیالم
راحت باشد که خروجی قابل قبول خواهد بود و ریسک نکردهام. از طرفی هم شاید این موضوع
به کمکاری نسل جدید برمیگردد یا اینکه جوانان در عرصههای دیگری مشغول به کار هستند.
نویسنده مجموعههای طنز «علیالبدل» و
«پایتخت» ادامه داد: گاهی که کامنتها و طنزهای عدهای را در فضای مجازی میخوانم به
نظرم خیلی بامزه است؛ اما چطور میتوان آنها را پیدا کرد؟ البته چند نفر به این شیوه
وارد عرصه طنز شدهاند. در هر حال جوانان باید خودشان تلاش کنند و از این طرف هم باید
برای آنها فضای مناسبی ایجاد شود تا نسل جدید وارد این عرصه شود.
الوند که معتقد است «یکی از مشکلات طنزهای
امروزی کهنه و تکراری بودن آنهاست»، در این زمینه گفت: مساله این است که مجموعههای
طنز الان تکراری شدهاند. یعنی همان قصهها، همان روابط، همان بازیگرها و در همان میزانسنها
با همان شیوه پیشبرد داستان و همان شوخیهای قدیم در مجموعههای طنزامروز هم وجود دارد.
گاهی که این نمونهها قبلی را که از شبکه Ifilm پخش میشود، نگاه میکنم، متوجه میشوم
که مجموعههای جدید همان قدیمیها و در واقع کهنه هستند. من به شخصه تلاش کردم که هر
گاه چیزی در چنته نداشتم، کاری را قبول نکنم. به عنوان مثال سریال «علیالبدل» که با
محسن تنابنده کار کردیم با مجموعه «پایتخت» خیلی متفاوت است و «علیالبدل» کاملاً فضای
تازه و متفاوتی دارد.
نویسنده مجموعه طنز «پاورچین» گفت: مشکل
این است که آن بداعت و تازگی که به عنوان مثال در «پاورچین» در زمان خودش وجود داشت،
دیگر امروز وجود ندارد. باید فضای طنز مناسب با جامعه باشد که این روزها هم جامعه حال
و هوای خوبی ندارد. خود ما هم به شوخیهایی که آن زمان میخندیدیم، دیگر نمیخندیم.
یکی دیگر از نکات مهمی که فضای امروز آثار طنز را تحت تاثیر قرار داده، عدم وجود رقیب
است. اگر میتوانستیم تلویزیون خصوصی داشته باشیم، آنگاه آن تلویزیون عرصه عرضه و تقاضا
بود و مجبور بودند که برای جذب مخاطب برنامههای درجه یک تولید کنند. الان یک سریال
با بودجهای تولید میشود و نه ارزیابی هست و نه بازخواستی که چرا این سریال با این
سطح پایین تولید میشود یا اصلاً چرا پخش آن ادامه پیدا میکند؟ چون رقیبی وجود ندارد
که ملاک مقایسه باشد. قبلاٌ حداقل رقابت نیمبندی بین خود شبکهها بود که در ماه رمضان
و عید بیشتر هم میشد، ولی الان تقریباً از بین رفته است.
او با بیان اینکه «انحصاری بودن تلویزیون
باعث میشود که نه بازخواست شویم و نه از رقیبی بترسیم»، یادآور شد: همین نمایش خانگی
نیمبند بالاخره یک رقیب کوچک برای تلویزیون شد و باعث شد تا تلویزیون کمی به خودش
بیاید که اگر نجنبیم نیروهای زبده و کارآزموده به شبکه نمایش خانگی میروند، کما اینکه
الان هم بعضیها رفتهاند. مثلاً آقای فتحی که سریالساز درجه یک تلویزیون بود، چرا
نباید «شهرزاد» را برای صداوسیما بسازد؟
الوند که با حضور در پروژه «قهوه تلخ» تجربه
فعالیت در شبکه نمایش خانگی را دارد، در پاسخ به پرسشی درباره تفاوتهای شرایط فعالیت
در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی، بیان کرد: به لحاظ اقتصادی شرایط خیلی بهتر بود، محدودیتها
کمتر بود و حداقل اینکه سلیقهای در کار نبود. اما در تلویزیون یک شوخی در شبکهای
پخش میشود و در شبکه دیگر نه؛ یعنی خط قرمزهای مدیران شبکهها با هم متفاوت است. به
هر حال نمایش خانگی به علت اینکه مواجه مستقیم با مخاطب وجود دارد و این مخاطب است
که انتخاب میکند، همه چیز حرفهایتر میشود و دیگر هر متنی جلوی دوربین نمیرود و به طور کلی عرصه
حرفهایهاست. کما اینکه آنهایی هم که نتوانستند، شکست خوردند و آنهایی که حرفهای
بودند، ماندند.
این نویسنده اضافه کرد: اگر تلویزیون بخواهد
از این حالت رخوت و رکود دربیاید، علاوه بر اینکه باید بودجه مناسب داشته باشد، نگاه
بازتری داشته باشد و ممیزی سلیقهای اعمال نشود، باید رقیب را هم به رسمیت بشناسد.
الان رقیبان ما آن طرف مرز خیلی راحت کار میکنند و هر چه دلشان میخواهد میگویند،
ولی ما سعی میکنیم آنها را نبینیم و به رسمیت نشناسیم، ولی مردم که آنها را میبینند؛
چرا باید تماشاچی ما این مزخرفات را تماشا کند؟ همین مهدی مظلومی که الان آن طرف کار
میکند، زمانی اینجا بود و در یک سطحی فیلم میساخت. چرا الان باید برود این آثار با
این سطح پایین را تولید کند تا مخاطبان داخلی ببینند؟