به گزارش دیباچه، سلام بمبئی ساخته قربان محمدپور پروژه هنری
مشترکی بین دو کشور ایران و هند است که اکران آن در سینماهای کشور آغاز شده و از قضا
شروع موفقی هم داشته است. فیلم درباره چند دانشجوی پزشکیست که درگیر رابطهای عاشقانه
میشوند. یعنی همان انتظاری که از سینمای هند میرود. بازیگران نقش اصلی این فیلم محمدرضا
گلزار و دیا میرزا از هنرپیشگان مطرح هندی هستند.
«دیا
میرزا» در سال ۲۰۰۰ عنوان
دختر شایسته آسیا و اقیانوسیه را از آن خود کرد و در مدت فعالیتش در سینمای بالیوود،
۱۱ بار نامزد دریافت جایزههای مختلف شد و
توانست ۹ جایزه
را از آن خود کند. در پرونده این بازیگر ۳۴ ساله
هندی، ۴۰ فیلم
به چشم میخورد. آخرین موفقیت «میرزا» بازی در فیلم «paanchadhyay» بود.
این فیلم در بسیاری از فستیوالهای معتبر جهان پذیرفته و در جشنواره جیپور هند، جایزه
بهترین بازیگر زن به این بازیگر اعطا شد. میرزا در فیلمهای «نمیتوانم تو را فراموش
کنم» با سلمان خان، «پارینیتا» با آمیتاب باچان، «باجگیری» با پریانکا چوپرا و أجی
دیوگن «بهت نگفتم» با آیشواریا رای و آمیتا باچان همبازی بوده است.
پیش از بازی در این فیلم؛ از سینمای ایران
چه شناخت و تصوری داشتید و چه فیلمی دیده بودید؟
تنها فیلمهای ایرانیای که دیده بودم فیلمهای
مجید مجیدی و عباس کیارستمی بود که طبیعتا احترام خیلی خاصی برای فیلمهایشان قائل
هستم. یک حس انسانیای با این فیلمها برقرار میکنم که این ارتباط فقط ناشی از این
فیلمها نیست بلکه به خاطر این واقعیت است که پدر من در سال ۱۹۷۰ سفری از آلمان به هند داشت و در همان زمان در
کشور ایران؛ نمایشگاهی از آثار هنری خود برگزار کرد. من با داستانها و اتفاقاتی که
پدرم از ایران تعریف میکرد؛ با ایران آشنا شدم و یک احساس شخصی خوب نسبت به این کشور
در من شکل گرفت.
پیشنهاد بازی در این فیلم توسط چه کسی با
شما مطرح و چه عاملی باعث شد بازی در این پروژه را بپذیرید؟
دکتر علی ایرانی و آقای بهروز چاهل با من
تماس گرفتند و بعدها به تهیهکننده ایرانی این کار آقای جواد نوروزبیگی معرفی شدم.
بازیگران و تیم ایرانی را چطور دیدید و
چه احساسی از بازی در فیلم داشتید؟
تمام افراد گروه خیلی محترم و حرفهای بودند
و من دوستانی برای مدت طولانی پیدا کردم.
اگر بازهم پیشنهادی از سینمای ایران داشته
باشید؛ قبول میکنید؟
حتما؛ دوست دارم دوباره با سینمای ایران
همکاری کنم. محبتی که از طرف مردم ایران حتی قبل از اکران فیلم به من رسید؛ خیلی فوقالعاده
بود.
خاطرهانگیزترین
لحظههایی که در حین کار داشتید؛ چه بودند؟
خاطرهانگیزترین روز برای من؛ روز پایانی
فیلمبرداری بود. زمانی که تمام گروه از ایران و هند به یکدیگر خیلی علاقهمند شده بوند
و احساسی صمیمی و قلبی میان آنها به وجود آمده بود به گونهای که همه از پایان فیلمبرداری
ناراحت بودند. وقتی همه گروه با هم جمع شدند تا عکس یادگاری بگیرند؛ این لحظه برایم
خیلی ارزشمند بود. آن را به خاطر میسپارم. ما گروهی بودیم که برای هم ارزش زیادی قائل
بودیم و تجربههایمان را دراختیار هم گذاشتیم تا فیلم کامل شود.
چه شباهتهایی بین شخصیت اصلی و نقش شما
در فیلم بود و چگونه با این نقش ارتباط برقرار کردید؟
تنها
نقطه مشترکی که با شخصیت این فیلم داشتم عشق و علاقه به شعرهای حافظ بود.
شما چه فعالیتهای اجتماعی خاصی دارید؟
من در مدرسه جی کریشنامورتی درس خواندم؛
جایی که ما در آنجا فقط تعلیم نمیبینیم بلکه یاد میگیریم آزاده باشیم. بزرگترین
تعلیم من هم عشق به طبیعت بود که حس بسیار قوی نسبت به آن دارم. در دهه اخیر فعالیتهای
زیادی هم در نقد و بررسی فیلمها داشتم که در کنار فیلمسازی و بازیگری آن را انجام
میدادم. جز آنکه به عنوان سفیر حزب دولتی سواچ بارت ماموریت داشتم؛ سفیر آسیایی ببر
هم بودم و در این فضا هم فعال بودم. من بنیانگذار مکتب حیات وحش و طبیعت در کشورم هستم
و نماینده خیلی از افرادی که عاشق طیبعت هستند. با بنیادهای مختلفی هم در هند کار میکنم
مثل جنسیس و پتا؛ انجمن بیماران سرطانی و افرادی که اندامهای بدنشان را اهدا میکنند.
هدفم این است که از قدرت بازیگریام برای رواج و تبلیغ چنین کارهایی در هند و تمام
دنیا استفاده کنم.