دیباچه: اقتباس از جمله مواردي است كه ميتواند در سينما و ادبيات گره گشا و البته تاثيرگذار باشد. در روزگاريكه سينما، ادبيات، فرهنگ، تاريخ و اجتماع در كنار يكديگر باعث ميشوند كه جوامع بشري به تفكر روي آورند مقوله اقتباس نقش پر رنگي را ايفا ميكند. اهميتيكه در آموزش و پرورش نسل جديد كارساز خواهد بود و اين اقدام ميتواند بيشتر از سوي قشر فرهنگي هر جامعهاي به وقوع بپيوندد.
به گزارش
دیباچه، حال باتوجه به اين موضوع مي توان موضوعات فرهنگسازي مطالعه و آموزش را از نكات مهم روز جامعه فرهنگي و هواخواهان اين گروه قلمداد كرد. در اين بين نياز به كسب تجربه در زمينه اقتباس از سوي فيلمنامه نويسان و فيلمسازان نسل نو بيشتر احساس مي شود زيرا فرهنگ مطالعه در بين افرادي كه داعيه شناساندن و شناخته شدن دارند رخ بسته و آثاري كه اين روزها ديده ميشود از تكرار مكررات درباره سوژه، مفهوم و بسترسازي بهره مي برند. غافل از اينكه اگر فيلمسازان جستجو و مطالعه را سرلوحه كار خود قرار دهند به جرات مي توان اميدوار بود كه آثار متفاوتي را در جشنواره هاي داخلي و بين المللي شاهد خواهيم بود. حال به بهانه مقوله اقتباس با اميرمسعود سهيلي كه فيلم كوتاه «چشم آبي» را از داستان «چشم آبي» نوشته جواد مجابي ساخته است گفتگو كردهايم كه در ادامه ميخوانيد.
اهميت اقتباس در ساخت فيلم چيست؟
اقتباس ميتواند يكي از نشانههاي زيركي يك فيلمساز باشد. شايد هم يك نوع ميانبر باشد. زيرا وقتي از يك اثري اقتباس ميكنيم، مولف آن اثر نيمي از راهيكه فيلمنامهنويس بايد برود را رفته است. از اين نظر كار را براي فيلمساز آسان كرده است. از طرفي ديگر معمولا يك داستاننويس معمولا خيلي خوب قصهگويي را بلد است. مخصوصا اينكه خيلي از ما فيلمسازان جوان در نگارش فيلمنامه ضعف داريم. در نهايت اين موارد و خيليچيزهاي ديگر، همه امتيازاتياست كه يك اقتباس ميتواند داشته باشد.
علت آنكه اقتباس آن طور كه بايد از سوي فيلمسازان مورد استفاده قرار نميگيرد چيست؟
فكر ميكنم علت اصلي اين موضوع عدم مطالعه است. متأسفانه اينچنين به نظر ميرسد كه فيلمسازهاي ما بهخصوص نسل جديد، مطالعه برايشان خيلي جايگاهي ندارد. بدون مطالعه هم كه نميتوان اثري را براي اقتباس پيدا كرد. همچنين تفكري غلط بين عدهاي وجود دارد كه اقتباس را نوعي تقليد ميدانند و آن را بد و مذموم مي خوانند و به همين دليل سراغش نميروند. دليل ديگر ميتواند عدم آموزش كافي باشد. براي اقتباس كردن بايد سوادش را كسب كرد. منابع زيادي براي يادگيري اين موضوع وجود ندارد يا شايد خيليها نيازي به يادگيري آن نميبينند و همين تفكر اشتباه است.
آيا اين نگاه به عدم شناخت از ادبيات جهان و ايران مربوط است؟
قطعا. يكي از اصليترين دلايل همين ميتواند باشد. وقتي مطالعهاي نباشد، شناختي هم شكل نميگيرد. خوشبختانه ما يكي از غنيترين و پر افتخارترين ادبيات جهان را با قدمتي بيش از هزار سال داريم. چه در آثار كهن پارسي و چه در آثار معاصر، داستانهاي خوب كم نيستند اما فيلمسازان ما چقدر به اين آثار شناخت دارند؟ همچنين دسترسي كافي هم به آثار ادبي جهان وجود دارد. ترجمههاي خوبي از آثار ادبي كشورهاي مختلف وجود دارد. اما خيلي كم اتفاق ميافتد كه از اين همه آثار اقتباسي صورت بگيرد. مشكل از خود ماست كه سراغشان نميرويم.
در اقتباس بايد چه نكاتي از سوي فيلمسازان مورد تحليل و بررسي قرار بگيرد؟
اقتباس آنطور كه به نظر ميرسد آسان نيست. آثار اقتباسي بسيارخوب و بسيار بدي در تاريخ سينماي ايران و جهان وجود دارد كه اين نشان دهنده سختي اين كار است. انتخاب داستان مناسب براي اقتباس، تبديل اثر ادبي به فيلمنامهاي تصويري، رعايت اصول فيلمنامه در تبديل اثر ادبي به فيلمنامه و... البته ميزان وفاداري به متن اصلي از سوي فرد اقتباس كننده هم هميشه جز موارد پيچيده اقتباس است. شايد يكي از دلايلي كه فيلمسازان ما سراغ اقتباس نميروند هم موارد باشد.
ضرورت شكلگيري اين موضوع در فيلمهايكوتاه و مستند چه مزايايي ميتواند به همراه داشته باشد؟
شايد خيلي از فيلمسازان خوب باشند اما اين امكان وجود دارد فيلمنامهنويسان خوبي نباشيم! پيدا كردن قصه مناسب هميشه از دغدغههاي اصلي فيلمسازان بوده است. در اين زمينه حداقل اقتباس ميتواند مشكل را حل كند. مخصوصا اينكه در اكثر آثار كوتاهيكه ساخته ميشود، مشكل فيلمنامه اصليترين مشكل به نظر ميرسد. اعتماد به متني كه در جاي خود جواب گرفته است ميتواند راه حل خوبي براي فيلمسازان كوتاهي باشد كه در مرحله نگارش فيلمنامه گرفتار ماندهاند.
نهادهاي فرهنگي و هنري و حمايت مسئولان تا چه اندازه در تحقق اين امر ميتواند كارگشا باشد؟
به عقيده من مشكلات اساسيتر و جامعتري در مديريت فرهنگي داريم كه فكر ميكنم رسيدن به مفهوم اقتباس براي نهادهاي فرهنگي خيلي دور از تفكراتشان باشد و متاسفانه نميتوان اميد داشت مسئولان به اين چيزها توجه كنند. اما اگر روزي مسئولي پيدا شد كه به اين موضوع توجه كند، مسلما اتفاقات خوبي خواهد افتاد. فيلمسازان ما در اين زمينه نياز به تشويق دارند. در نظر گرفتن شرايط ويژه براي آثار اقتباسي چه در خصوص حمايتها و چه در جشنواره ها ميتواند فيلمسازان را به سمت اقتباس رفتن ترغيب كند. در بسياري از جشنواره هاي معتبر جهاني فيلمنامههاي اقتباسي و فيلمنامههاي اصلي را جداگانه بررسي و جداگانه جايزه ميدهند. ما هم بايد اين تفكيك را در جشنواره هايمان نهادينه كنيم. اين ساده ترين اقدام موثر براي حمايت از اقتباس است
آيا برگزاري ورك شاپ ها و تاسيس كارگروهي در اين رابطه ميتواند مفيد واقع شود؟
قطعا. همانطور كه قبلا گفتم اقتباس به نظر آسان ميرسد اما اصلا كار سادهاي نيست. براي اقتباس نياز به آموزش داريم. آموزش درست و اصولي خيلي چيزها را حل ميكند. از طرفي برگزاري وركشاپ يا تاسيس كارگروه مخصوص اقتباس براي حمايت از آثار اقتباسي و همچنين حمايت براي تحقيق، پژوهش، ترجمه و چاپ آثار مرتبط نشان ميدهد كه اقتباس را امري مهم و جدي ميپنداريم و فيلمساز جديتر به اين مفهوم نگاه خواهد كرد.
فيلمكوتاه «چشم آبي» ساخته خودتان هم از مقوله اقتباس بهره برده است. آيا موفقيت اين فيلم در جشنوارههاي بينالمللي از اين موضوع تا چه اندازه بهرهمند بوده است؟
موفقيتهاي فيلم «چشم آبي» را در درجه اول مديون قلم آقاي جواد مجابي ميدانم. داستان زيبايي كه ايشان نوشتهاند از برجستهترين نكات فيلم من بود. در اكثر نقد و بررسيها و نشستهاي پرسش و پاسخ به قصه جذاب و سوژه ناب فيلم اشاره ميشود. داستان « پسرك چشم آبي» را آقاي مجابي حدود پنجاه سال پيش نوشتهاند. همين نكته كه 50 سال كسي سراغ اين قصه زيبا براي اقتباس نرفته بود، نشان ميدهد چقدر اقتباس براي ما مهم است؟! داستانهاي زيادي چه در ادبيات غني خودمان و چه در ادبيات جهان وجود دارند كه پتانسيل اينكه فيلمهاي خوبي از آنها ساخته شود دارند اما متاسفانه كسي سراغ آنها نميرود.
گفتگو :كيارش وفايي