به گزارش دیباچه به نقل از ایسنا، برای حضور در «خندوانه» باید ساعت سه در لوکیشن برنامه حوالی خیابان آزادی حاضر شویم. خانمها و آقایانی که تعدادشان به حدود ۳۰۰ نفر میرسد، در صفهای جداگانه ایستادهاند تا اسامی و پوشششان برای حضور در لوکیشن چک شود؛ پوششی که باید در عین رعایت معیارهای حضور در یک برنامه تلویزیونی، شاد و خوشرنگ باشد.
ساعت پنج به سالن وارد میشویم. در گوشهای از سالن ردیف آخر و یک ردیف پایینتر از گروه موسیقی مینشینم. پس از آنکه همه سر جاهایشان نشستند، امین اصلانی که به نوعی ماکت رامبد جوان است، به روی سن میآید و خطاب به حاضران میگوید: «این نکته را بدانید که برنامه خیلی طول میکشد، چون قطعاً بخشهایی از برنامه به آمادهسازی نیاز دارد. در طول این مدت لبخند بزنید. دست به سینه نباشید. امکان عکسبرداری نیست. با هم صحبت نکنید. خوشاخلاق و باحال و خوشخنده باشید و مشکلاتتان را فراموش کنید.»
اصلانی چند بار با حاضران سرود و جملات سلام، خداخافظی و «بریم بیایم» را تمرین میکند و سعی میکند که با شوخی کمی فضا را به جو اصلی «خنداونه» نزدیکتر کند. ساعت ۵ و ۳۰ دقیقه است که رامبد جوان به استودیو وارد میشود و این بار تمرینات با حضور خود او تکرار میشود. جوان در جملاتی کوتاه نکاتی را به حاضران یادآوری میکند.
«اصرار ما به لبخند زدن، جا انداختن یک رفتار اجتماعی است. خیلی از ما آدمهایی را میشناسیم که لبخند نمیزنند. میفهمم که همه ما در زندگیمان ممکن است به دلایلی حالمان خوب نباشد، اما در تمام دنیا این موضوع توسط روانشناسان اثبات شده است که لبخند زدن حتی تصنعی، بهتر از اخم کردن است. ما هم اینجا دور هم جمع میشویم تا لبخند زدن را تمرین کنیم.»
پس از اینکه جوان کمی با حاضران خوش و بش کرد، چراغهای استودیو و دوربینهای تصویربرداری روشن میشود. با صدای شاهحسینی «سکوت، نور، ضبط»، استودیو در سکوت فرو میرود. «به نام خدا، سلام من رامبد جوان هستم در شبکه نسیم، اینجا خندوانه است». با پایان این جمله گروه موسیقی شروع به نواختن سرود میکنند و جوان هم در پایان این بخش شادی برنامه را به افرادی تقدیم میکند که شادی را برای ادامه زندگیشان انتخاب کردهاند.
برای بخش بعدی برنامه، عوامل پشت صحنه دکور را برای حضور مهمانان آماده میکنند؛ روشنک عجمیان، نازنین کرمی، سوگل طهماسبی و گلوریا هاردی مهمانان امشب برنامه «خندوانه» هستند. در این هنگام گروه موسیقی برای حاضران موسیقیهای معمول «خندوانه» را مینوازند تا شاید حوصلهشان سر نرود. ساعت هفت مهمانان به نوبت وارد صحنه میشوند و هر کدام در سخنانی کوتاه از سختیهای این روزهای کار کردن در تلویزیون و خالی بودن جای بسیاری از هنرمندان در سریالها میگویند.
برای مخاطب بیرون از استودیو ممکن است گاهی همراهی حاضران در خندیدن عجیب و تصنعی باشد. ولی با وجود اینکه در طول ضبط برنامه ممکن است خسته شوند یا گاهی از شکایت و گلگی کنند، اما خندههایشان در طول ضبط برنامه واقعاً طبیعی است.
ساعت 9 و 30 دقیقه که میشود، حاضران برای صرف شام به بیرون میروند و از آنها میخواهند که هنگام بازگشت به استودیو در جاهای قبلیشان بنشینند. در این وقت به سراغ رامبد جوان میروم تا با او گفتوگویی داشته باشم.
برخلاف انتظارم، با وجود بیش از چهار ساعت فعالیت، رامبد جوان با همان انرژیِ مقابل دوربین، گفتوگو را آغاز میکند. مصاحبهمان از روزهای بیرمق «خندوانه» در فصل سوم آغاز میشود؛ از او درباره اعتقاد برخی مبنی بر اینکه مدتی است که «خندوانه» به روال سابق در جذب مخاطب یکهتاز برنامههای تلویزیونی نیست و برنامههای رقیب سر و کلهشان پیدا شده است، می پرسیم که مخالف میکند و برای این مخالفتش هم دلایلی دارد: «تا سه هفته پس از عید فطر، سه هفته خیلی خوب خنداونه در فصل سه بود و از آن زمان روند رو به رشد برنامه را شاهد هستیم. به هر حال ما همان آدمهایی هستیم که فصل یک و دو «خندوانه» را ساختیم و به خاطر همین هم میدانیم که باید چه کار کنیم که برنامه جذابیتهای خودش را داشته باشد.»
او ادامه میدهد: ما باید فصل سوم «خندوانه» را دیرتر شروع میکردیم و اصلاً برای شروع آماده نبودیم. ولی به ما دستور داده شد که باید شروع کنیم. از نظر من بهترین زمان برای آغاز فصل سه «خندوانه» تابستان بود، ولی ما ۲۰ اسفند شروع کردیم. این باعث شد ما در حین کار به اصلاحات بپردازیم. در این میان ولههایمان آماده نبود، کمدینها نبودند و اصلاً یک عالمه چیز آماده برای برنامه نداشتیم و در کل چیدمانمان برای آغاز فصل سه کامل نبود. به همین خاطر هم برای اوایل فصل سه و برای نوروز مسابقه «لباهنگ» را انتخاب کردیم تا هم در طول عید برنامهای جالب داشته باشیم و هم چیدمان ذخیرهوار داشته باشد که برای ادامه برنامه فرصت داشته باشیم.
جوان با اشاره به مسابقه «لباهنگ» یادآور میشود: در یک برهه زمانی «لباهنگ» مورد انتقاد واقع شد. به همین خاطر هم بخش عمده مسابقه مورد اصلاح قرار میگرفت. بعد از «لباهنگ» محدودیتهایی مثل جلوگیری از حضور برخی از مهمانان و خواندن جناب خان و ... برای ما به وجود آمد که طبیعتاً باعث شد تا کیفیت برنامه تا اندازهای کاهش پیدا کند.
او با تاکید بر اینکه «خندوانه» را محدود کرده بودند، میگوید: این محدودیتها دیگر خیلی زیاد شده بود و همین باعث شد که جذابیتهای برنامه کم شود. از طرفی «خندوانه» بهترین و محبوبترین برنامه تلویزیونی سال گذشته و پر بینندهترین برنامه نوروز شد و همینها باعث شد خیلی از همکاران ما از شبکههای دیگر گرفته تا تهیهکنندگان و مدیران و خیلیهای دیگر دلخور شوند. آن هم «خندوانه»ای که یک ریال برایش هزینه نمیشود و تمام بودجهاش از بیرون تامین میشود و برای تلویزیون درآمد هم دارد. همانطور که میدانید اسپانسرها هزینه «خندوانه» را تامین میکنند. آن هم در شرایطی که خیلی از برنامهها نه تنها اسپانسر ندارند، بلکه باید برای تولدشان هزینه هم شود. فکر میکنم در مجموع به خاطر همه اینها «خندوانه» میتواند مورد غضب قرار بگیرد که مورد غضب هم قرار گرفت.
جوان ادامه میدهد: من نه قصد داشتم و نه دارم که با مدیران تلویزیونی مخالفت یا در برابر آنها مقاومت کنم. حتا اگر مدیران تلویزیون تصمیم بگیرند «خندوانه» دیگر نباید ساخته شود، خب نباید ساخته شود. اگر تصمیم بگیرند که محدودش کنند، باید محدود شود. منتهی میتوانم تصمیم بگیرم که به ساخت این برنامه ادامه بدهم یا نه. طی این دو سال به یک زبان مشترک با تلویزیون و به ویژه رییس شبکه نسیم رسیده بودیم و چون امروز میگذارند کارمان را بکنیم، دیگر «خندوانه» جان گرفته است.
در ادامه از او درباره برنامه «گپ» پرسیدم؛ از برخی انتقادهایی که به او وارد است. از اینکه چطور از برنامهای که به مردم میگفت کمی دورتر بیاستید، امروز به برنامهای رسیده است که تمام پایههایش مردم هستند. میگوید «گپ و خندوانه دو مقوله جدا هستند. در «گپ» هدفمان این بود که بگوییم مرز و حد هر چیزی را باید رعایت کنیم. بگوییم که بازیگران و مردم خیلی عزیز و قابل احترامند و رابطه خیلی خوبی میان آنها وجود دارد، اما باید مرزها نگه داشته شود. مثلاً اگر هنرمندی در مطب دکتر نشسته است، باید بگذاریم او هم مثل دیگران منتظر و آرامش داشته باشد.»
جوان ادامه میدهد: در جاهای دیگر دنیا هم که بودم بارها شاهد این موقعیتها بودم، آدمهای مشهور و هنرمندان حریم خصوصیشان حفظ میشود و در عین حال محبوب مردم هم هستند. یکی از ایرادات فرهنگی ما این است که به محض اینکه یک چیزی به ما برمیخورد از ریشه آن را میزنیم. بحث ما در «گپ» بیشتر فرهنگی بود و آن برنامه وظیفه داشت که بگوید مرز داشتن و درک کرد خیلی خوب است. به نظرم خیلی خوب بود که حداقل این بحث راه افتاد و هیچ ایرادی هم ندارد که اینقدر مورد انتقاد واقع شد. ما باید یاد بگیریم که هیچ ایرادی ندارد کاری انجام بدهیم که مردم خوششان نیاید. من الان در برنامهای کار میکنم که کلاً برای مردم است، ولی هنوز معتقدم که حرفم در برنامه «گپ» درست است.
در ادامه به برنامه «خندوانه» اشاره میکند و میگوید: ایده «خندوانه» را از سال ۸۰ در ذهن داشتم و دلم میخواست یک شو بسازم. از طرفی هم دوست داشتم برنامهای درباره خندیدن بسازم که این دو ایده را با هم میکس کردم و شد یک شو درباره خندیدن یعنی «خندوانه». شو ساختن هم مثل هر ژانری دیگری قاعده دارد. شو تلویزیونی ساختن چند قاعده مهم دارد، مثل اینکه تماشاچی به عنوان نماینده مردم باید در استودیو حضور داشته باشد که معتقدم این قاعده در «خندوانه» به خوبی جواب داده است، گروه موسیقی زنده، یک میزبان و یک سری افراد کناری مثل نیما و جنابخان در «خندوانه» که امیدوارم بتوانیم در فرصتهای آینده باز هم پرسوناژ اضافه کنیم.
وقت تمام شده است و برای ادامه ضبط برنامه به استودیو برمیگردم. آخرین قسمت از برنامه امشب به مسابقه پایانی اختصاص دارد. در حین آماده شدن صحنه، جوان به میان حاضران میرود به انتقادات و پیشنهاداتشان گوش میکند. افرادی که از او میخواهند تا نامشان در برنامه برده شود یا آنهایی که از گرمی هوا در استودیو، گرم بودن آب سردکنها و ... گلایه دارند. جوان هم برایشان توضیحاتی را میدهد، اما فرصت نیست و باید به روی سن بازگردد.
آخرین بخش از برنامه با دعاهای مهمانان برنامه به پایان میرسد. ساعت از یک بامداد گذشته است و حاضرین در استودیو «خنداونه» را خالی میکنند تا فردا با افراد دیگر و خندههای دیگری پُر شود.