محمد حسن گودرزی : دهه نود میلادی از جهاتی به عنوان یکی از دهه های به یادماندنی در
زمینه سرگرمی و مسائل اجتماعی در اذهان باقی مانده است. ظهور پدیده اینترنت باعث
تغییرات گسترده در زمینه روابط اجتماعی افراد شد، تلوزیون جای خود را در صنعت
سرگرمی محکمتر کرد و در زمینه اطلاع رسانی گوی سبقت را از دیگر رقبای خود ربود و
به طور کلی تحولات متنوع و گوناگون در زمینه های فناوری و دیجیتالی دهه نود، باعث
دگرگونی های بسیار در جوامع انسانی در سراسر جهان گردید.
در صنعت سینما، با پیشرفت هر چه بیشتر فناوری های مرتبط با جلوه های
ویژه تماشاگران شاهد دیدن صحنه ها و شنیدن صداهایی بودند که پیش از آن تجربه نکرده
بودند. در این میان سال 1999، به عنوان سالی به یاد ماندنی در این دهه مطرح شد.
اکران دو فیلم مطرح در این سال (ماتریکس و باشگاه مشتزنی) که بعد ها به عنوان
آثاری کالت در حافظه تماشاگران سینما بقای ماند باعث شد که سینما در دهه نود
میلادی که با آثاری به یاد ماندنی مانند رفقای خوب (1990)، ترمیناتور 2: روز داوری
(1991) و فهرست شیندلر (1993) شروع شده بود با بهترین حالت ممکن به پایان برسد.
باشگاه مشتزنی (Fight Club) را می توان به عنوان یکی
از بهترین فیلم های دهه نود برگزید. این فیلم به کارگردانی دیوید فینچر، بر اساس رمانی با همین نام و نوشته چاک
پالنیک (Chuck Palahniuk) ساخته شدهاست. بازیگران اصلی این فیلم را ادوارد
نورتون، برد پیت و هلنا بونهام کارتر تشکیل می دهند. ادوارد نورتون در نقش یک فرد معمولی
که از وی به عنوان راوی در فیلم نام برده می شود ظاهر شده است. راوی، از شغل دفتری
معمولی خود ناراضی و دچار بیماری بی خوابی شده است. راوی، در یکی از سفر های کاری
خود با شخصی به نام تایلر داردن (بِرَد پیت) که به شغل صابونسازی اشتغال دارد
آشنا می شود. بعد از اینکه خانه راوی بر اثر حادثه ای ویران می شود، تایلر از وی
دعوت می کند که با او زندگی کند و در این حال یک «باشگاه مشتزنی» زیرزمینی را تشکیل
میدهد.
فیلم باشگاه مشتزنی با بودجه 63 میلیون
دلاری خود به زحمت فروش خود را به 100 میلیون رساند و انتظارات استودیو در گیشه را
برآورده نکرد. به غیر از این، باشگاه مشتزنی، نقدهای دوگانهای از منتقدان دریافت کرد.
با این همه باشگاه مشتزنی به عنوان یکی از پربحثترین فیلمهای سال ۱۹۹۹، با فروش تجاری
خوبی در شبکه ویدئو رو به رو شد و بعد از آن نقدهای مثبت تری را از منتقدان دریافت
کرد.
اما نکته دیگری که در مورد فیلم در ذهن
تماشاگران مانده، موسیقی متن فیلم است. به طور کلی فیلم فاقد یک موسیقی متن است و
در طول مدت زمان فیلم، قطعات مختلف موسیقی شنیده می شود. با این همه دیوید فینچر ایده
ای برای موسیقی متن فیلم داشت.
فینچر نگران بود که گروههایی که در
ساخت موسیقی فیلم تجربه داشته باشند نتوانند حس و حال فیلم را در موسیقی خود منعکس
کنند. به همین دلیل او به دنبال گروهی بود که فاقد تجربه ساخت موسیقی متن فیلم
باشند و بتوانند حس و حال فیلم را از همان عنوان بندی ابتدایی به تماشاگر منتقل
کنند.
فینچر ابتدا گروه Radiohead را برای این کار در نظر گرفت اما تام یورک، خواننده این گروه به دلیل تبلیغ آلبوم
آخرش به نام OK
پیشنهاد فینچر را رد کرد. در نهایت کارگردان فیلم فینچر گروه Dust
Brothers
بریتانیایی را انتخاب کرد. مایکل سیمپسون آهنگ ساز گروه در این مورد
گفته است: "فینچر می خواست زمینه جدیدی را برای فیلم تعریف کند و این کار با
استفاده از موسیقی متنی برخلاف قوائد موجود انجام داد." اوج تأثیرگذاری و پایان
دادن به فیلم هم با اهنگ "?
Where Is My Mind"
از گروه Pixies
شکل گرفت تا فیلم علاوه بر عنوان بندی خاص خود با آهنگ "Stealing
Fat"
از Dust Brothers،
عنوان بندی پایانی بسیار خوبی هم داشته باشد.