دیباچه:سیامک احصایی گفت:تقریبا ما همیشه به مسائل، اغراق آمیز نگاه میکنیم و چیزهایی را برمیداریم که احساس می کنیم این چیز و این قصه به متفاوت ترین وجه، شکل ما را نشان می دهد. چرا این تفاوت و این فاصله ما را خوشحال می کند مگر آدم های مطرح و مشخصی که در سطح ایران کارهای هنری می کنند؛ چقدر از بقیه و اطرافشان فاصله دارند.
به گزارش خبرنگار سینمایی دیباچه،سیامک احصایی؛ بازیگر، طراح صحنه و لباس سینما، تئاتر و تلویزیون، کارگردان تئاترهایی چون «دریای واژگون»، «ترمینال» و... است. با او درباره چالش های گفت وگو در حوزه طراحی لباس پرداخته ایم.
بخشی از پرداختن به هنرمندان به طراحی لباس و پوشش و آنها و تفاوتهای طراحی پوشاکشان اختصاص دارد، به نظر شما آیا پرداختن به مسئله با رویکرد انتقادی صحیح است؟
تقریبا ما همیشه به مسائل، اغراق آمیز نگاه می کنیم و چیزهایی را برمیداریم که احساس می کنیم این چیز و این قصه به متفاوت ترین وجه، شکل ما را نشان می دهد. چرا این تفاوت و این فاصله ما را خوشحال می کند مگر آدم های مطرح و مشخصی که در سطح ایران کارهای هنری می کنند؛ چقدر از بقیه و اطرافشان فاصله دارند و چقدر مسائل مربوط به آنها عجیب است و آدم های غریبی هستند که باید این قدر فاصله در شکل لباس یا هر چیز دیگری داشته باشند و طرف بحث من همه هنرمندان نیستند و تعدادی از این گروه را شامل می شود و اصولا نوع نگاه و پرداخت به این مسائل به چه شکل است. آیا درست که ما راجع به این بخش ها صحبت کنیم، آیا ما در حال حاضر می توانیم راجع به یک بخش از این نگاه ها صحبت کنیم و از هم شاکی و ناراحت نمی شویم.
به نظر شما علت این که ما در امر پرداختن به حوزه هایی مانند طراحی لباس به شکل رسانه ای هنوز دچار مشکل هستیم، چیست و چرا صحبت کردن راجع به این حوزه به بدیهی بودن پرداختن به عرصه های دیگری چون موسیقی و... نیست؟
سوال اینجاست؛ آیا ما توانایی ارائه و گفتار صادقانه و راحت این کار را داریم. آیا واقعا می توانیم راجع به این مسئله درست صحبت کنیم. الگوهای ما چه چیزهایی هستند. آیا الگوهای ما واقعا مراتب و شرایط شکل خاصی از آن سمت دنیا هستند. ما هیچ وقت جنبه متعادل و شکل درستی از موضوعی را از آن سمت -حالا هر جای دنیا که باشد- برنداشته ایم و در رسانه این مسائل به شکل عمومی و سطحی در می آید و نه تخصصی.
زمانی این موضوعات در این جامعه قابل بحث بررسی و قابل گفت وگو است که بتوان به راحتی درباره شان حرف زد؛ توانایی گفتن و شنیدن را داشته باشیم و ما همین را نداریم. این قصه را در لباس و الگوبرداری و شکلی که در نحوه پرداخت در این حوزه وجود دارد در نظر بگیریم و همینطور جلو برویم در شکل انسانی، در شکل بازی، در شکل هنرمندانه اش، کار حجمی و یا هر جای دیگری که در نظر بگیریم، فرقی نمی کند؛ آیا اینقدر انتقادپذیر هستیم که بتوانیم به راحتی در این موارد صحبت کنیم. وقتی این نقطه وجود ندارد؛ یکی مانند من حتی اگر چیزی هم برای گفتن داشته باشد ترجیح می دهد که برای خودش نگه دارد و حرفی نزند.
این اصرار برای صحبت نکردن درباره موضوعاتی از این دست ناشی از چیست؟ این نگرانی از کجاست؟
اگر نمی خواهم صحبت کنم به دلیل این است که واقعا ناراحتم از اینکه نمی توانم چیزی بگویم یا نباید بگویم و نمی خواهم چیزی بگویم و این چیزی نگفتن جزیی از شرایطی هست که در آن قرار داریم. اینکه ما بر اساس گفته ها و هر اتفاقی خیلی زود واکنش می دهیم و خط و نشان می کشیم یا همین حالا که من این حرف را می زنم، راجع به کسی این حرف را نمی زنم اما کسانی هستند که وقتی حرفهایم را می بینند، احتمالا می توانند بپذیرند که من خطابم به آنهاست و من نمی دانم آنها چه کسانی هستند و من خطاب به چه کسانی این حرفها را می زنم ولی باید بعدا جوابگوی یکسری چیزها باشم که میدانم نگفته ام.
در واقع تابوهای بزرگی شکل گرفتند که ما -خبرنگار، رسانه، مخاطب رسانه وهنرمند و در نهایت هنرمند- آنها را به وجود آورده ایم که به مرور زمان شکل گرفته و مابین ما قرار گرفته اند. درباره وضعیت گفتگوها صحبت می کنم که راحتی وجود ندارد و بیشتر ناراحتی و نگرانی وجود دارد.
چه مسیری میتواند به اعتمادسازی دوباره کمک کند؟ و گفتمان را آسان کند.
در واقع ما باید همدیگر را بشناسیم. وقتی ما در پوشش و اتفاقات دیگر الگوبرداری از جامعه دیگری می کنیم و وقتی فرهنگ و زبان متناسب با فرهنگ وارداتی را نداریم در نتیجه آن رفتار متناسب با اتفاقات وارد شده را هم نداریم. وقتی چیزی را از جایی برمی داریم تبدیل به تکه ای میشود که ربطی به ما و کاری که انجام میدهیم ندارد و آنوقت باید نگاه دوباره ای به اتفاقات داشته باشیم و در فضای خودمان(ایران) مطرحشان کنیم.
به نظر من بهترین چیزی که می تواند راهگشا باشد این است؛ مایی که در حیطه هنر کار می کنیم باید از تیترها فاصله بگیریم و نباید آدم تیتر باشیم. ما عادت داریم وقتی چیزی را از هم می شنویم آن تیتری را برمی داریم که می توانیم با آن چیزی را خوب و یا بد کنیم. اینجاست که سوءتفاهم ها و ناراحتی ها شکل می گیرند. ما که از هم اعتبار نمی گیریم، دچار فاصله می شویم و اگر اینها را کنار بگذاریم و در عرصه ای بزرگتر و کلی تر حرف بزنیم، بفهمیم و جهانشمول نتیجه گیری کنیم فضا روشن می شود.
گفت و گو: هوم بزی