جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳  |  Friday, 29 March 2024

دیباچه

کد خبر: ۴۹۸۸۳
تاریخ انتشار : ۲۱ : ۱۳ - ۱۹ آبان ۱۳۹۸
گپ صمیمانه دیباچه با «محمود پاک نیت» به بهانه پخش سریال «حکایت‌های کمال»
فاطمه شعبانی : «محمود پاک نیت» هنرمند توانمندی است که کار خود را با تئاتر شروع کرد و با ایفای نقش «حسام بیک» در مجموعه تلویزیونی «روزی روزگاری» به خوبی دیده شد و به شهرت رسید. بازی زیبا وقوی او در نقش « ارباب » در سریال «پس از باران» توجه همگان را به خود جلب کرد و در خاطره‌ها ماندگار شد. این بازیگر توانمند در سریال «یوسف پیامبر» هم در نقش حضرت یعقوب (ع) ظاهر شد و بازی به یادماندنی از خود به یادگار گذاشت.این بازیگر که تجربه بازی در فیلم‌های سینمایی، تئاتر،مجموعه‌های تلویزیونی زیادی را در کارنامه خود دارد این شب‌ها در مجموعه تلویزیونی «حکایت‌های کمال» در نقش «داوود» پدر کمال بازی می‌کند. «محمود پاک نیت» در گفت و گوی صمیمانه با ما می‌گوید: «این روز‌ها همه خانواده دور هم می‌نشینند، اما انگار از همدیگر جدا هستند و با هم نیستند، چون همه سرشان تو گوشی است این‌ها به ارتباطات انسانی ما خیلی لطمه زده و می‌زند.»
 
آپارتمان نشینی همه آن لذت‌ها را از ما گرفته است | ما ادای پدر و مادر‌های خودمان را در می‌آوردیم

این روز‌ها ما شما را در سریال ماجرا‌های کمال می‌بینیم در باره نقشتان کمی توضیح بدهید؟

من در این سریال نقش داوود پدر خانواده رابازی می‌کنم که با کارلحاف دوزی زندگی می‌گذراند و ۲ پسر و ۲ دختر دارد و در یک مقطع زمانی زندگی می‌کنند که از لحاظ اقتصادی هم در تنگنا هستند.خانه‌ای را یکی از دوستانش که نانوایی دارد به آن‌ها اجاره داده است و آن‌ها از روستا به تهران آمده و مستقر شده اند. پسری به نام کمال دارند که بسیار روشن و آگاه است به مدرسه می‌رود و سریال خاطرات آن روز‌های این بچه با پدر و مادر و اطرافیان در بازارچه و مدرسه و هرچه که با آن سروکار دارد را بازگو می‌کند. فیلمنامه را که خواندم دیدم کار جذاب و دلنشینی است و درکل تا به حال چنین نقشی را بازی نکرده بودم برای خودم هم دلنشین بود که از لحاظ نستالژی به کودکی خودم برمی گشت.

 این سریال دهه ۴۰ را روایت می‌کند، هنگام بازی در این سریال چه چیز‌هایی برایتان تجدید خاطره می‌شد؟

تمام آن بازارچه، حمام عمومی، ارتباط بین همسایه ها، برخورد بین مردم، باهم بودن وهمسفره بودن با خویشان و دوستان و اینکه همه خانواده با هم هستند واین باهم بودن چقدر لذت بخش است و متاسفانه این روز‌ها چقدر این ارتباطات کم شده است. آن وقت‌ها همه خانواده اعم از بچه‌ها و عروس و داماد دستشان در یک سفره بود این نوع زندگی برای من لذت بخش است،اما متاسفانه آپارتمان نشینی همه آن لذت‌ها را از ما گرفته است، چون همه محدود به یک چهار دیواری به نام آپارتمان شده ایم و نه حیاط داریم و نه نور آفتاب را می‌بینیم. یادم می‌آید آن موقع‌ها رخت و لباس‌ها را در آفتاب خشک می‌کردند و این از لحاظ بهداشتی چقدر خوب بود یا مردم در زیر نور آفتاب می‌نشستند الان ما به دلیل نرفتن زیر نور آفتاب کمبود ویتامین دی داریم، چون از صبح تا شب داخل یک آپارتمان هستیم که یا محل کارمان است یا محل زندگی مان. حیاطی نداریم که روزی یکی دوساعت بیایم و زیر نور آفتاب باشیم. یادم می‌آید بچه که بودیم در این فصل یک سینی پراز انار می‌آوردند و هر کسی یک انار برمی داشت و در آفتاب نمک می‌زد و می‌خورد.آن زمان انار‌ها ترش بودند نمی‌دانم چرا دیگر انار‌ها ترش  نیستند؟ همه چیز لذت بخش بود. همه خانواده دور یک منقل می‌نشستند و یک نفر کتاب می‌خواند یا قصه و افسانه می‌گفت یا خاطراتی که درطول روز داشتند را برای هم تعریف می‌کردند و از حال و روز هم خبردار می‌شدند. با ماشینی شدن زندگی‌ها و آمدن وسایل ارتباط جمعی جدید- که هم می‌تواند منفعت داشته باشد و هم ضرر- همه این‌ها از ما گرفته شده است این روز‌ها همه خانواده دور هم می‌نشینند، اما انگار از همدیگر جدا هستند و با هم نیستند، چون همه سرشان تو گوشی است این‌ها به ارتباطات انسانی ما خیلی لطمه زده و می‌زند.

ساخت و پخش این نوع سریال‌ها چقدر کمک می‌کند تا به آداب و رسوم خوب گذشته و به داشته هایمان برگردیم؟

 جوان‌ها که  آن دوران را ندیده اند وکسانی مثل من که پا به سن گذاشتند آن روز‌ها را دیده اند؛دیدن این سریال‌ها برای ما نوستالژی است و جوان‌ها هم می‌توانند ببینند مردم درگذشته چطور زندگی می‌کردند و اگر دوست داشته باشند اینطور زندگی را پی بگیرند و این خیلی تاثیر گذار است. ما باید این نوع کار‌ها را تدوام بدهیم و باید از ساخت چنین مجموعه‌هایی حمایت شوند. جادارد از تلویزیون تشکر کنم که قبول کردند چنین مجموعه‌ای ساخته شود و بچه‌ها گذشته‌ای که بر پدر و مادرشان رفته است را ببینند و اگر دوست داشتند ادامه بدهند و این فرهنگ دور هم بودن و با هم بودن، مشورت کردن، دست همدیگر را گرفتن، از تجربه‌های همدیگر استفاده کردن جا بیفتد که خیلی موثر است.
 
آپارتمان نشینی همه آن لذت‌ها را از ما گرفته است | ما ادای پدر و مادر‌های خودمان را در می‌آوردیم

وقتی سریال را نگاه می‌کنیم گاهی احساس می‌کنیم که فضا و مکان و درو دیوار زیاد واقعی نیست و دکور بودنش به چشم می‌آید، به نظر شما این اتفاقی بوده یا به عمد این کار شده است؟

این دکور را برای این سریال ساختند و اولین باری است که در آن فیلمبرداری شده، خانه‌ای که داود و خانواده اش در آن زندگی می‌کنند ساخته شده است. وقتی شروع به کار کردیم هنوز حیاطش تمام نشده بود و داشتند در حیاط کار بنایی می‌کردند و ما در اتاق ضبط می ­کردیم. اینکه می‌گویید همه چیز نو است دلیل ندارد هرچی قدیمی است کهنه باشد خب آن ساختمان در زمان خودش یک ساختمان نو و تازه ساز بوده است. الان ما فکر می‌کنیم، چون برای دهه ۴۰ است باید همه چیز و همه جا کهنه، کثیف، داغون و دیوار‌ها ریخته و اتاق‌ها فکسنی باشد. در یک قسمت، خانه یک خان است که حیاط بسیار وسیع و دلنشینی دارد. این نو بودن از روی اشتباه و غفلت نبوده بلکه عمدا این کار را کرده اند.

با توجه به اینکه خود شما هم ۲ فرزند پسر را بزرگ کرده اید، شیطنت‌های کمال چقدر شبیه فرزند‌های خود شماست؟

ما ۲ نوه پسربچه  داریم که این‌ها از درو دیوار بالا می‌روند این خصلت بچه و نوجوان است که تحرک داشته باشد هرچی پا به سن می‌گذارد افتاده تر، متین‌تر و یکجا نشین می‌شوند. کمال یک بچه شیطون و شیرین است. در شرایط فرهنگی که زندگی می‌کند و بچه‌هایی که با هم در بازارچه و کوچه و خیابان در ارتباط هستند و درگیر‌هایی که با همدیگر دارند آن زمان‌ها ما هم این درگیری‌ها را داشتیم. دعوا می‌کردیم و همدیگر را می‌زدیم و این جز خصلت آدم است که در چه فضایی زندگی می‌کند. وقتی بچه در فضای آپارتمانی قرار می‌گیرد همه چیز بسته می‌شود مدام امر و نهی می‌شنود که دست به این نزن، این کار را نکن، دیوار خراب می‌شود و همه چیز محدود و بسته می‌شود وقتی بچه در خانه حیاط­دار  زندگی می‌کند و بچه از اتاق بیرون می‌آید یک فضای باز دارد این فضای باز باعث تحرکش می‌شود و این تحرک بیشتر به کوچه منقل می‌گردد و در کوچه با دوستان بازی‌های متدوال را انجام می‌دهد. خب طبیعتا بچه‌ها با هم درگیر می‌شوند، چون تحرک وجود دارد، اما وقتی در یک محیط بسته و محدود هستند همه چیز هم محدود است بچه‌ها نمی‌توانند انرژی شان را جایی تخلیه کنند. موبایل هم که آمده و دین و ایمان بچه‌ها را برده است.

 به عنوان سوال آخر یک خاطره شیرین از این سریال تعریف کنید؟

این کار در کل همه اش خاطره و تجدید خاطره بود. در این سریال با بچه‌های زیادی سرکار داشتیم و این باعث می‌شد که به دوران کودکی و نوجوانی خودمان و خاطراتی که در آن دوران داشتیم برمی گردیم. من دوران کودکی خودم را می‌دیدم و ما داشتیم ادای پدر و مادر‌های خودمان را درمی آوردیم. کلا سریال کارجمع و جور و شسته و رفته‌ای بود و طنزی که دارد بی پرده نیست و طنز موقعیت و خوبی است.
منبع: دیباچه
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده
صحبت‌های احساسی مارال بنی آدم، در گفتگو با ویژه برنامه «مدیا»

پروین اعتصامی، قبل از اینکه یک شاعر و ادیب باشد، یک انسان بوده است!

۱۵:۱۸  -  ۲۳ اسفند ۱۴۰۲
گفتگو ویژه برنامه مدیا با سعید الهی تهیه کننده فیلم‌های سینمایی میرو و قویدل

مطمئنم شهید آوینی اگر زنده بود، به مستند «قویدل» جایزه می‌داد / باید باور کنیم که در اتاق شیشه‌ای زندگی می‌کنیم

۱۳:۱۱  -  ۲۳ اسفند ۱۴۰۲
گلر تیم ملی هندبال در گفت‌وگو با «دیباچه» مطرح کرد؛

مربیان خارجی تاثیر مثبتی بر روی تیم ملی داشتند/ وقتی توپ گل نمی‌شود، مقصر مربی نیست

۱۱:۳۸  -  ۲۰ اسفند ۱۴۰۲
مدیرکل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران در گفتگو با دیباچه:

انجمن موسیقی فعالی در استان تهران نداریم/ موسیقی نسبت به تئاتر و هنرهای تجسمی مظلوم‌تر است

۱۱:۱۷  -  ۱۴ اسفند ۱۴۰۲
گفتگو ویژه برنامه مدیا با «خسرو احمدی» که دهه شصتی‌ها او را به نام «دولنگ» می‌شناسند

متاسفانه تلویزیون برای کودکان امروزی هیچ برنامه خوبی ندارد!

۱۳:۰۷  -  ۱۷ اسفند ۱۴۰۲
صحبت‌های انتقادی حسین عابدینی بازیگر سریال « بچه های مدرسه همت » علیه «مهران رجبی»

«مهران رجبی» کنترات برداشته، نباید فقط پولو ببینه و با کله شیرجه بزنه؛ بازیگری را با بیزینس اشتباه گرفته!

۱۶:۵۳  -  ۱۴ اسفند ۱۴۰۲
رئیس مرکز مطالعات راهبردی و آموزش وزارت کشور با دیباچه مطرح کرد؛

هدف اصلی جشنواره ی « رای ملت » تببین گری و جهاد تبیین است/ پای جشنواره "رای ملت" به انتخابات ریاست جمهوری کشیده می‌شود!

۱۳:۰۸  -  ۱۰ اسفند ۱۴۰۲