شنبه ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳  |  Saturday, 20 April 2024

دیباچه

کد خبر: ۴۹۳۴۱
تاریخ انتشار : ۰۹ : ۱۵ - ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۸
اختصاصی | « پروانه معصومی» ایفا گر نقش مرضیه در سریال شرایط خاص:

فاطمه شعبانی : 30 سال از مفقود الاثری محمدحسین گذشته است و مادرش مثل تمام مادران چشم انتظار، هنوز به بازگشت پسر امید دارد، زمانی که پزشک به مادر می­گوید: آلزایمر به سراغش آمده نگران آینده کارخانه اش می­شودکه عده ای معلول در آن مشغول کارند و تصمیم می­گیرد برای نجات کارخانه فردی را به جای پسرش جا بزند! اول قرار است نقش بازی کنند اما با پیشرفت آلزایمر، مادر به 30 سال قبل برمی­گردد و باور می­کند که پسرش زنده است. سریال« شرایط خاص» به کارگردانی« وحید امیرخانی» و تهیه‌کنندگی «سید مرتضی فاطمی» این شبها از شبکه سوم سیما درحال پخش است. این سریال قصه های جانبی دیگر هم دارد که همگی آمیخته با طنز موقعیت است اما قصه ارتباط این مادر و پسر را فقط مادران مفقود الاثرها می­فهمند. با «پروانه معصومی» ایفاگر نقش مرضیه مادر محمدحسین گفتگو کردیم. معصومی معتقد است که به اندازه کافی درباره جنگ سریال ساخته نشده است!


آقای دیرباز نور چشم من بودند! | در پخش این سریال جفا شد!

شما برای خوب در آوردن نقش مرضیه،مادر محمد حسین،آیا با مادران شهدا یا مفقود الاثر  ارتباطی داشتید یا به نوعی از یک مادر مفقود الاثر الگو گرفتید؟

بله، برادر یکی از دوستانم در جنگ مفقود شده بود اینها هر زمانی می­خواستند خانه اجاره کنند دنبال خانه­ای می­گشتند که حتما اتاقی داشته باشد که پنجره اش به کوچه باز شود چون مادرشان هرروز آنجا می­نشست و از پنجره بیرون را نگاه می­کرد چون مطمئن بود یک روز پسرش برمی­گردد.! این انتظار چیزی است که همه مادران مفقود الاثرها دارند، درست است که به آنها گفته اند که پسرشان شهید شده است اما ته دل مادر نور امیدی است که ممکن است روزی پسرش برگردد.

این نقش خیلی خوب از آب در آمده است،آدم حس می­کند شما مادر و پسر واقعی هستید، ارتباطتان با آقای دیرباز چگونه بود؟

آقای دیرباز فوق العاده بودند. به نظرم یکی از نکات مثبت این سریال بازی و وجود آقای دیرباز بود خیلی عالی بودند. از بازی اش آدم هم لبخند می­زند هم ته دلش درد می­آید. سریال یک سکانهایی دارد که نمی­دانم همه مثل من با دقت نگاه می­کنند یا نه.

 قسمتی بود که نحوه شهید شدن محمدحسین را بیان می­کرد طوری بود که من از نگاه کردنش قلبم به درد آمد . با این فکر می­کردم که یک آدم بی سر جلوی آدم باشد این یکی خیلی دردناک بود ما خیلی فیلم درباره شهید دیدیم اما به نظرم این سکانس بسیار تاثیرگذار بود.

کدام قسمت سریال به دلتان نشست؟

خبر ندارم چند قسمت سریال باقی مانده است؛ اما به نظرم در پخش این سریال جفا شد. پخشش توام شد با پخش فوتبال زمان پخش عقب و جلو شد و یک شب پخش شد یک شب پخش نشد، یکجوری زمانش لقمه لقمه شد و از منظر من حقش گفته نشد باید درست پخش می­شد. اما قشنگ­ترین قسمتش که خیلی دوست داشتم سکانس پایانی بود- نمی­دانم قسمتی که من بازی کردم را گذاشتند یا پایانش چیز دیگر شد- هرچه بود ظاهرا پایانش خیلی دردناک بود می­شود حس کرد مادر یک شهید مفقود الاثر چه کشید و می­کشد.

شما در این سریال نقش یک خانم را بازی می­کنید که دچار آلزایمر شده است؛ دور از جانتان- شما نگران این قضیه نیستید که روزی آلزایمر به سراغتان بیاید؟ تا به حال به این موضوع فکر کردید؟

من اصولا دوست ندارم چیزی را پیش بینی کنم برای اینکه اذیت می­شوم! هم آن موقع که بهش فکر می­کنم اذیت می­شوم و هم اگر خدای نکرده به آن اتفاق بیفند اذیت می­شوم به همین جهت تمام تلاشم را می­کنم که پیشگیری کنم. به هرصورت روشهای پیشگیری دارد کسانی که زیاد مطالعه می­کنندکمتر درمعرض خطر ابتلا هستند و تغذیه هم اثر زیادی دارد. خوشبختانه ما به دلیل اینکه جایی زندگی می­کنیم که نه فست فود وجود دارد و نه دلمان می­خواهد که فست فود بخوریم تغذیه نسبتا سالمی داریم.

در این سریال وقتی این خانم آلزایمر می­گیرد ذهنش بازگشت به عقب می­کند این بازگشت به عقب خیلی لذت بخش است! همه ما می­گویم اگر مثلا 30 سال به عقب برگردیم چی می­شود و چه می­کنیم، حالا مادری که پسرش مفقودالاثر شده 30 سال به عقب برمی گردد زمانی که پسر زنده است و می­تواند نگذارد پسرش به جنگ برود و شهید شود...

این خانم یک اعتقاداتی دارد مثلا جایی سر محمدحسینش داد می­کشدکه مگر خون تو از دیگران رنگین تر است؟ که می­خواهی شهید نشوی! این اعتقادات را دارد و برعکس پدر که راضی نمی­شود که پسر به جبهه برود. مادر معتقد بود که می­تواند برود. برای من این بازگشت به عقب خیلی دردناک بود و موقع بازی اش خیلی اذیت شدم . لحظه های سختی بود که آدم فکر کند 30 سال پیش این مادر و این پسر کجا بودند وچه می­کردند!

البته اگر در واقیعت این بازگشت به عقب اتفاق می ­افتاد برای آن مادر مثل یک رویا شیرین بود..

بله، برای آن مادر حرفی نداشت اما برای من بازیگر خیلی سخت بود.

شما جنبه مادری تان خیلی بالاست! کلا به قدری نقش مرضیه را خوب بازی می کنید انگار مادر واقعی محمدحسین هستید؟

چون احساس می­کردم که پسرم است، به نظرم یک مادر به همه بچه هایی که همسن و سال بچه اش هستند احساسات مادرانه دارد.

برخی افراد درباره سریالهایی که با موضوع جنگ ساخته می شود می­گویند: بس است ما خسته شدیم از بس درباره شهدا و جنگ گفتید...

اتفاقا من می­گویم به اندازه کافی درباره جنگ سریال ساخته نشده است! ما در جنگ خیلی قصه داریم قصه های زیبایی که مستقیم و غیر مستقیم به جنگ مرتبط می­شوند مثل مادر دوستم که کنار پنجره منتظر بود، امثال این آدمها را خیلی داریم که باید پرداخته شوند. آنها که این حرفها را می­گویند به نظرم می­خواهند جنگ را فراموش کنند ما نمی­توانیم این دفاع مقدس را فراموش کنیم، در این 8 سال دفاع مقدس چقدر جوان از دست دادیم که هرکدامشان یک سرمایه بودند و خانواده هایشان بعد از شهادت این جوانها چقدر قصه دارند. یک کارگر داشتیم که اوایل شروع جنگ به جبهه رفته وترکش خورده بود ما به خانه آوردیم و ازش پرستاری می­کردیم خواهرم ازش پرسید: وحید حالا چکار می­کنی؟گفت: برمی­گردم جبهه! گفت: تو با این حالت؟ گفت: بله با این حالم برمی­گردم، اینها چیزهایی است که نمی­شود فراموش کرد. به طور کلی بعضی ها همان موقع هم دور از اینها بودند و نمی­دانستند واقعا چه خبر است. یک عده نقشی در جنگ نداشتند به خوبی زندگی شان را می­کردند و خوش بودند ان شاالله همیشه خوش باشند اما یک عده داخل جنگ و دردل جنگ بودند ودر این خوف و رجا که عزیزشان که به جنگ رفته است زنده برمی­گردد؟

مادر محمد حسین کارخانه ای دارد که اغلب کارگرانش معلول هستند دلیل آوردن قصه این معلولان در سریال چی بود؟

یک جا در قسمتهای اول می­گوید: نذر کرده بودیم و وقتی متوجه بیماری اش می­شود با نگرانی می­گوید: اگر مگر من نباشم کی از اینها نگهداری می­کند؟ اینها معلولانی هستند که هیچ جا نمی­توانند کار کنند ولی دراین کارخانه چون کارشان سبک است می­توانند کارشان را انجام بدهند آدمهایی خیری بودند آدمهایی که دلشان می­خواست به مردم کمک کنند.

به نوعی خواسته شده به کارگیری معلولان فرهنگسازی شود؟

بله تقریبا همینطور است.

کار با گروه چطور بود؟

فوق العاده بود، خانم سعادت در نقش خواهر من خیلی خوب بودند آقای دیرباز که نور چشم من بودند. آقای افشاری هم خیلی خوب بود. ما ایشان را در سریالهای دیگر دیده بودیم اما بیشتر تیپ سازی می­کردند اما در این فیلم واقعا بازی می­کردند و به عنوان بازیگر آدم لذت می­برد.


منبع: دیباچه
برچسب ها: پروانه معصومی
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده
سرمربی تیم ملی هندبال جوانان دختر ایران در گفت‌وگو با«دیباچه» مطرح کرد؛

تیم ملی در گروه مرگ قرار دارد/ بازی با تیم‌های اروپایی محک خوبی است

۱۸:۱۷  -  ۲۹ فروردين ۱۴۰۳
یک کارشناس فوتسال در گفت ‌و‌ گو با «دیباچه» مطرح کرد؛

ایران تیم بهتری نسبت به رقبای آسیایی دارد/باید به تصمیم شمسایی احترام بگذاریم

۱۱:۲۹  -  ۲۵ فروردين ۱۴۰۳
ادبیات عجیب ژیلا صادقی!

جنجال خانم مجری بعد از درگذشت رضا داوودنژاد چه بود؟

۱۲:۲۹  -  ۱۵ فروردين ۱۴۰۳
مربی تیم والیبال بانوان سایپا در گفت و گو با«دیباچه» مطرح کرد؛

تجربه بالای بازیکنان باعث قهرمانی تیم شد/ تیم قوی و جنگنده‌ای داشتیم

۱۲:۲۲  -  ۲۳ اسفند ۱۴۰۲
گفتگوی کمتر دیده شده دیباچه با زنده یاد رضا داوودنژاد و همسرش

غزل بدیعی همسر زنده یاد رضا داوودنژاد: به خاطر عشق، همیشه در کنار رضا بودم

۱۲:۲۰  -  ۱۵ فروردين ۱۴۰۳
گفتگو دیباچه با کارگردان سریال «از سرنوشت»

« رضا داوودنژاد » در رفاقت، مرام و غافلگیری، دست به نقد بود!

۱۶:۳۲  -  ۱۴ فروردين ۱۴۰۳
پربازدیدها
آخرین اخبار