پنجشنبه ۳۰ فروردين ۱۴۰۳  |  Thursday, 18 April 2024

دیباچه

کد خبر: ۱۸۷۱۷
تاریخ انتشار : ۰۴ : ۰۹ - ۳۰ تير ۱۳۹۵
دیباچه: فیلم "آی لاو تهران " ساخته سهند صمدیان از هفته آینده اکران خود را در گروه هنر و تجربه آغاز می‌کند.

به گزارش دیباچه به نقل از ایسنا، "آی لاو تهران" فیلم داستانی  و روایتی در چند اپیزود از عوالم و دیدگاه‌های پنج گروه دو نفره از قشرهای مختلف جوانان ایرانی درباره زندگی، جامعه و... در شهر تهران است.

همچنین مراسم نمایش و آیین دیدار با عوامل فیلم سینمایی «آی لاو تهران» به کارگردانی «سهند صمدیان»، فیلم برنده جایزه اول و تندیس شهر تهران، روز شنبه دوم مردادماه جاری از ساعت ٢٠:٣٠ در موزه سینما برگزار می‌شود.

پس از این مراسم، اکران «آی لاو تهران» در گروه سینمایی «هنر و تجربه» آغاز می‌شود.

سهند صمدیان ساخت فیلم‌های کوتاه «بدون وقت قبلی»، «اتاق بازی»، «باز هم زندگی کنید» و «هنوز بیداری» را در کارنامه‌اش دارد.

فیلم «بازهم زندگی کنید» بر اساس داستانی از کریستین بوبن نویسنده فرانسوی با بازی رضا عابدینی در جشنوارهٔ فیلم لیون جزو فیلم های برگزیده آسیایی بوده است.

صمدیان همچنین دستیار تدوین آ ب ث آفریقا (عباس کیارستمی) و تدوینگر مجموعه روزی روزگاری فوتبال (نیکی کریمی) بوده است.

دیباچه-آی لاو  تهران


در یادداشت سهند صمدیان درباره‌ی فیلمش با تیتر "از بونوئل تا فرهادی و کیارستمی در ۱۷ سال" آمده است:

«وقتی ۲۰ ساله باشی و ایده اولیه یک فیلم در سرت جرقه بزند، بعد در ۲۳ سالگی وقتی یکی از فیلم کوتاه‌هایی را که تازه ساخته‌ای به کیارستمی نشان بدهی و جواب بشنوی که "به نظرم تمام تمرکزت رو توی فیلمهات گذاشتی روی تصویر و فرم و به نظرم الان وقتشه یه فیلم بسازی که دیالوگ محور باشه" و تو یاد همون ایده ۲۰ سالگیت بیفتی که یک ماشین مشخص بود که توی خیابان‌های تهران حرکت می‌کرد و سرنشین‌هایی داشت که همسن و سالهای خودت هستن از قشرهای مختلف جامعه که با هم فارسی حرف می‌زنند اما به سبک خاص خودشان، جوری که سیف الله پدربزرگ مادری ۹۵ ساله تو برای فهمش به مترجم نیاز داره، و با هم از عقایدشون میگن جوری که مطمئنم تن حاج اسکندر پدر بزرگ پدریت که سال ۴۹ از این دنیا رفته توی گور از شنیدنشون میلرزه و با خودت بگی همینه! میسازمش! بعد ۷ سال ساخت اون فیلم طول بکشه و تویی که حالا ۳۰ سالت شده خوشحال باشی که بالاخره تموم شد و اولین فیلم بلندت رو ساختی، جوری که مطمئنی هم سن و سال‌های تو یا خودشون رو توی فیلم می‌بینند یا حداقل یکی از دوستان نزدیکشون رو ولی ندونی که حالا تازه سال هشتاد و هشته و ظرفیت‌ها در پایین‌ترین شکل ممکن و حساسیت‌ها در بالاترین حد تصور و تصمیم جدید وزارت ارشاد که فیلمها، حتی برای حضور در فستیوال‌های خارجی هم باید مجوز بگیرند و تو یک نگاه به بلیط جشنواره فیلم بیروت بیاندازی و یک نگاه به جواب ۱۰۰ درصد منفی ارشاد و شب پرواز، ماندن را به رفتن ترجیح بدهی و فیلمت را که ۷ سال برایش جان کندی از جشنواره بیرون بکشی و بگذاری توی کمد تا حسابی خاک بخورد و چند سالی را فیلم نسازی چون انگیزه‌هایت مرده و دیگر دل و دماغی نداری، بعد در ۳۴ سالگی به سوئد بروی جایی که طبیعی‌ترین جواب به سوال چه خبر؟ هیچ خبر باشد و تو دوباره آرام آرام شروع کنی به فیلمسازی از نوع بی‌خطر و سفارشی و آموزشی، و حالا در ۳۷ سالگی بشنوی که فیلمت در ایران مجوز اکران گرفته، خب طبیعیه که اگه همه چیز رو با خودت مرور کنی یاد بونوئل و سوررئالیسم فیلم هاش بیفتی.

به تهران میایی، همه چیز خوب، زیبا، آرام، دیدار دوستان و خانواده و تو در انتظار اکران فیلمت هستی و در دفتر پدرت نشسته‌ای و مشغول ساخت آنونس برای فیلم آی لاو تهران هستی که تلفن‌ها شروع می‌شوند...

آقای صمدیان خبر راسته؟

تو کما رفته؟

میگن تموم کرده درسته؟

دیوانه می‌شوید ولی به روی هم نمی‌آورید و سعی می‌کنید مثل فیلمهای عباس آقا پر امید باشید و خبر بد را به حساب ذهن خراب شایعه سازان بگذارید و به کارتان فکر کنید ولی نمیشود که نمیشود.

تلفن پدرت ثانیه‌ای قطع نمی‌شود و تو حق داری که یاد فیلمهای فرهادی بیفتی که در ثانیه‌ای، آرامش و شادی و خنده جای خود را آنچنان با تراژدی عوض می‌کند که میخکوب میشوی و زبانت بند می‌آید.

چند روز بعد کمتر از ۲ هفته مانده به اکران فیلمت، در آن یکشنبه تلخ به خیابان حجاب میروی و از آنجا لواسان، و وقتی که سعی می‌کنی در آن هجوم جمعیت برای خداحافظی آخر نزدیک عباس آقا بروی، از این که می‌بینی در آن ازدحام نمیتوانی جلو بروی عصبانی می‌شوی و میروی روی تپه قبرستان ترک مزرعه، جایی که خلوت‌تر است و کسی که نمی‌دانی کیست، با موبایلش یکی از کارهای باخ را که میدانی عباس آقا دوست داشت، پخش می‌کند و از آن بالا نگاه میکنی به جمعیت عزادار، به بهزاد دورانی بازیگر باد ما را با خود خواهد برد که سعی می‌کند نزدیک شود ولی نمیگذارند، به بالاتر، به منظره زیبای سد لتیان، به کوه‌های مابین تهران و لواسان، به جاده‌هایی که از میان آن کوه ها بالا می‌روند، به آسمان آبی و گوش می‌دهی به باخ که بعد از ۲۶۶ سال همچنان تازه است، پس حق داری که یاد فیلمهای کیارستمی بیفتی و مرور این ۱۷ سال از بونوئل تا فرهادی و کیارستمی.»
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده
یک کارشناس فوتسال در گفت ‌و‌ گو با «دیباچه» مطرح کرد؛

ایران تیم بهتری نسبت به رقبای آسیایی دارد/باید به تصمیم شمسایی احترام بگذاریم

۱۱:۲۹  -  ۲۵ فروردين ۱۴۰۳
ادبیات عجیب ژیلا صادقی!

جنجال خانم مجری بعد از درگذشت رضا داوودنژاد چه بود؟

۱۲:۲۹  -  ۱۵ فروردين ۱۴۰۳
مربی تیم والیبال بانوان سایپا در گفت و گو با«دیباچه» مطرح کرد؛

تجربه بالای بازیکنان باعث قهرمانی تیم شد/ تیم قوی و جنگنده‌ای داشتیم

۱۲:۲۲  -  ۲۳ اسفند ۱۴۰۲
گفتگوی کمتر دیده شده دیباچه با زنده یاد رضا داوودنژاد و همسرش

غزل بدیعی همسر زنده یاد رضا داوودنژاد: به خاطر عشق، همیشه در کنار رضا بودم

۱۲:۲۰  -  ۱۵ فروردين ۱۴۰۳
گفتگو دیباچه با کارگردان سریال «از سرنوشت»

« رضا داوودنژاد » در رفاقت، مرام و غافلگیری، دست به نقد بود!

۱۶:۳۲  -  ۱۴ فروردين ۱۴۰۳
سرمربی تیم ملی ووشو در گفت‌وگو با «دیباچه» مطرح کرد؛

هدف کسب بهترین نتیجه در آسیاست/ بدون تغییر ترکیب، راهی انتخابی جام جهانی خواهیم شد

۱۲:۰۸  -  ۲۲ اسفند ۱۴۰۲
پربازدیدها
آخرین اخبار