دیباچه: ژاله صامتی از تمرین 16 روزه برای اجرای نمایش «یادم تو را فراموش» و دشواریهای این اجرا میگوید
به گزارش خبرنگار تئاتر
دیباچه؛ ژاله صامتی؛ بازیگر سینما و تلویزیون و بازیگر و کارگردان تئاتر که رشته تحصیلی او نیز تئاتر بوده است، این روزها دومین تجربه کارگردانی خود را با نمایش «یادم تو را فراموش» در سالن استاد ناظرزادهکرمانی تجربه میکند که در این نمایش در مقام بازیگر نیز حضور دارد. به این بهانه با او گفتوگو کردهایم
همواره کارهای دشوار انجام میدهم
توضیحی درباره پروسه تولید «یادم تو را فراموش» بدهید.
من طرح قصه را به نویسنده اثر، پوریا کاکاوند دادم و او نمایشنامه را نوشت. بهغیر از شخصیت نازی که بازیگر آن درمیانه راه تغییر کرد، ابتدا بازیگرانم را انتخاب کردم و سپس بر اساس آن، نمایشنامه نوشته شد. ما 16 جلسه تمرین داشتیم و جالب است بدانید که متن نیز هنوز آماده نبود! چون متن در طول تمرین شکل گرفت. نمیدانم چرا همواره به دنبال انجام دادن کارهای دشوار هستم.
کمی درباره شکلگیری طرح نمایش توضیح دهید.
همه هر روز، حرفهای اجتماع و سیاسی میزنیم و از آنجا که زمام امور دست ما نیست، اتفاقی نمیافتد؛ از این جهت تصمیم گرفتم هیچ حرف اجتماهی یا سیاسیای نزنم و درعوض فکر کردم بهتر است درمورد عواطف انسانی که فراموش شدهاند همچون عشق، تنهایی و ... صحبت کنم. درنهایت به طرح این قصه رسیدم. ما آدمهایی را در اطرافمان سراغ داریم که گوشهای از این دنیا زندگی میکنند که بدون اینکه فکر کنند شاید در اطرافشان فردی حضور داشته باشد که نیمه گمشده آنهاست و باید بگردند او را پیدا کنند، پر از تنهایی هستند و با این تنهایی به شکلی نامناسب خو میکنند. میتوانستم سراغ قصههای آماده و پرهیاهو بروم و دردسر بسیار کمتری داشته باشم. اگرذ این کار ار میکردم لازم نبود در 16 جلسه فشرده تمرین، رتوش متن را نیز انجام دهم. با وجود اینکه تئاتر رئال و سادهای به نظر میرسد، کار دشواری در پیش داشتم. تلاش کردم نمایش، ساده و روان باشد و به زندگی امروز ما نزدیک باشد. ویژگی من این است که کار عجیب و غریبی نکنم چون اعتقاد دارم آدمهای واقعگرایی هستیم که دوست داریم تو واقعیت زندگی کنیم. از ریاکشن مخاطبان فهمیدم که این اتفاق افتاده است.
در عرض بیستوچهار ساعت «نازی» را آماده کردم
در این نمایش شما نقش یک دختر بیست و چند ساله را بازی میکردید که بسیار باورپذیر بود. چه مدت برای درآوردن این نقش تمرین داشتهاید؟
شاید باورتان نشود اما در عرض 24 ساعت این نقش را درآوردم! در کل ما 15 یا 16 جلسه تمرین داشتیم و من تا لحظه آخر درگیر کارهای کارگردانی از قبیل رتوش متن و توجه به بازی بازیگران دیگر و ... بودم و واقعا تا رزو آخر نمیدانستم خودم باید چکار بکنم؛ تازه در زمان اجرای جنرال بود که فهمیدم قرار است «نازی» روی صحنه چه بکند. در زمان تمرین هم به این نقش توجه نداشتم و با خود میگفتم بگذار باقی بازیگران به سرانجام برسند، خودم در لحظه آخر به نقش میرسم. واقعا وقتی برای تحقیق و تفحص درباره نقش را نداشتم و شاید باید این نقش را به بازیگر دیگری میسپردم اما نتوانستم! هر چه جلوتر میرفتیم علاقهام به نازی بیشتر میشد و دلم نمیآمد نقش را به فرد دیگری بسپارم!
از اسبابکشی تا فوت پدر و بازی همزمان در تئاتر و سریال
شما در زمان آمادهسازی «یادم تو را فراموش» درگیر یک سریال هم بودید. این همزمان برای شما کار را دشوارتر نمیکرد؟
هنوز هم درگیر هستم. من ساعت 14 آفیش هستم و برای فیلمبرداری سریال «نفس» میروم و بلافاصله از آنجا به تماشاخانه ایرانشهر میآیم. درواقع در این مدت برای من همهچیز، همزمان اتفاق افتاد! فارغ از تمرین تئاتر و بازی در سریال «نفس»، یک اسبابکشی هم داشتم که در بحبوحه کارم پیش آمد. همچنین درست در روزی که زمان اجرای نمایش ما مشخص شد، پدرم را از دست دادم.
شما کار دشوار دیگری را نیز انجام دادید؛ برای دو نقش تقریبا محوری نمایش، به سراغ فاطمه گودرزی و پژمان جمشیدی رفتید که هیچکدام را نمیتوانیم بازیگران تئاتری به مفهوم کلاسیک آن؛ یعنی افرادی که در این حوزه تحصیل کرده باشند، بدانیم. این مساله چه چالشی را برای شما به وجود آورد؟
فاطمه گودرزی تئاتری نیست اما قریب به 30 سال است که به حرفه بازیگری مشغول است البته قبول دارم که کار صحنه تجربه خود را میطلبد. به مظر من فاطمه گودرزی با بازی در این نمایش، بسیار ریسک کرد و به من اعتماد کرد. واقعا او کار بسیار عجیب و غریبی کرد. اما پژمان جمشیدی چندین سال است که در حوزه تئاتر فعالیت میکند. به عنوان بازیگر، پژمان جمشیدی بسیار حرفشنو است. هرآنچه که با استدلال درست به او گفته شود را قبول میکند. در ضمن پژمان جمشیدی بسیار تلاشگر است. اما بخش اعظم کار با همدلی پیش میرود که واقعا بازیگران با من همدلی کردند.
ادای دین ناخودآگاه به استعدادهای پنهان بازیگری
در کنار این مساله، در نمایش به تنهایی بازیگران فراموش شده نیز پرداخته شده است که فاطمه گودرزی این نقش را بهخوبی ایفا کرده است. شما کارگردانی تئاتر را با نمایش «برف سرخ» آغاز کردید و «یادم تو را فراموش» دومین تجربه شما در مقام کارگردان است. این دو اثر تفاوتهای بسیار بنیادینی با یکدیگر داشتند و این تفاوت در زمینه طراحی صحنه و لباس بیشتر به چشم میآمد؛ اما شباهتهایی نیز وجود دارد؛ هر دو نمایش به فراموششدگان سینما و تئاتر اشاره داشتند.
شاید احساس به ادای دین به آدمهایی که استعداد و علاقه به بازیگری دارند اما شرایط این کار برایشان فراهم نمیشد، در ناخودآگاه من وجود داشته باشد؛ همواره دلم همراه آدمهایی که عاشق سینما و تئاتر و اساسا بازیگری هستند اما به آنها به آن حدی که باید توجه نشده است، بوده است. خودم عاشق بازیگری بودهام و هیچ آشنایی نداشتم که مرا به حرفه بازیگری وارد کند و با شرایطی که در این حرفه وجود دارد، امکان داشت که نتوانم به این حرفه وارد شوم اما این اتفاق برای من افتاد و همواره خدا را شکر میکنم که وارد این حرفه شدم و سالیان سال است که در آن باقی ماندهام. بسیاری افراد شبیه من هستند که این اتفاق برای آنها نمیافتد.
الهام شعبانی خیال مرا از طراحی لباس آسوده کرد
طراحی لباس نمایش نیز تا حد زیادی خاص بود. با وجود اینکه لباسهای روزمره استفاده شده است اما تعداد تعویض لباسهای شما و فاطمه گودرزی بسیار زیاد بود. لباسها تا چه اندازه بر اساس طراحی شما پیش رفته بود و تا چه میزان این اتفاق بر عهده الهام شعبانی بود؟
بیشتر الهام شعبانی در این طراحی نقش داشت. وقتی قرار شد الهام شعبانی طراحی لباس را بر عهده بگیرد، خیال من از این بخش کار، راحت شد چون میدانستم کار خود را بلد است. هرگاه برای نمایش، چیزی تهیه میکرد، عکس آن را برایم میفرستاد و با هم به توافق میرسیدیم. البته در اغلب موارد، فکر الهام عزیز درست بود. وقتی بار طراحی لباس از دوش من برداشته شد، دغدغه طراحی صحنه برای من باقی مانده بود که وقتی جهانگیر میرزاجانی عزیز پلن نمایش را برای من کشید، دیدم چقدر شبیه همان چیزی است که میخواستم و به آن فکر کرده بودم و این قسمت نیز به خوبی پیش رفت
طراحی صحنه و لباس «یادم تو را فراموش» بسیار سنگین بود. این مساله به گروه فشار مالی وارد نکرد؟
تفاوت که باید وجود داشته باشد. نمایش «یادم تو را فراموش» دکوری سنگین را میطلبید. با توجه به اینکه من اسپانسر ندارم، کمکهزینهای دریافت نکردهام همه به من میگفتند این کار را نکنم اما برای من مخاطب بیش از هر چیزی اهمیت دارد. از دید من تماشاگر باید مکانی که در آن زندگی میکنیم را باور کند. اولین برخورد مخاطب با تئاتر، طراحی صحنه است و سپس به موسیقی، لحن و ... پرداخته میشود. شاید این هزینه بازنگردد اما برایم مهم بود تماشاگر با نمایش ارتباط درستی برقرار کند.
بازخورد مخاطبان به من انرژی داد
میزان استقبال مخاطبان و همچنین بازخوردهای نمایش شما را راضی کرده است؟
خوشبختانه مخاطبان با نمایش ارتباط برقرار کردهاند. من از اینکه عدهای آدم در یک سالن جمع میشوند و یک ساعت بلند میخندند، راضی هستم و این اتفاق به من انرژی میدهد. نکته اینجاست که نقش من در سریال «نفس» که همانطور که گفتم هم در زمان تمرین و هم اجرای نمایش «یادم تو را فراموش» با این اثر همزمان بود؛ کاملا با نازی متفاوت است؛ در آن سریال نقشی از جهت حسی بسیار سخت را ایفا میکنم. من شخصیتی را ایفا میکنم که کاملا جدی است و زندگی جدیای نیز دارد و غم بزرگی هم در زندگی او وجود دارد. به نظر شما اگر مخاطبان از نمایشم راضی نبودند، برایم انرژیای باقی میماند؟!
کمدی «یادم تو را فراموش» عین زندگی است
نکتهای که در نمایش به چشم میآمد این بود که شوخیهای نمایش کاملا مخاطبان را میخواند اما اثر اصلا به سمت لودگی نمیرفت و درواقع شوخیهای سخیف در این اثر وجود نداشت.
اصلا نمیخواستم چنین اتفاقی رخ دهد. مخاطبان میخندیدند چون موقعیت خندهدار بود. کمدیای خندهدار است که موقعیت خندهداری خلق کند. شخصیتهای نمایش میان موقعیتی سر در گم هستند و این اتفاق خندهدار است. حتما دیدید که مثلا فردی میخواهد از خیابان رد شود و پایش پیچ میخورد، این اتفاق برای آن فرد دردناک است اما مردم میخندند. از دید من قشنگترین نوع کمدی آن است که شبیه زندگی باشد. مثلا نازی میخواهد حرفهای مهم و ادبی بزند اما بلد نیست وگرنه که خود او دوست ندارد شخصیت خندهداری باشد!
تصمیم دارید پرونده «یادم تو را فراموش» را در ایرانشهر ببندید یا به اجرای نمایش در مکانهای دیگر هم فکر کردهاید
هنوز تصمیمی در این مورد ندارم اما اگر از طرف سالنی برای اجرای نمایش دعوت شویم و شرایط نیز مناسب باشد، نمایش را در سالنهای دیگر نیز اجرا میکنیم. واقعا 27 اجرا برای یک نمایش خندهدار است.