جمعه ۳۱ فروردين ۱۴۰۳  |  Friday, 19 April 2024

دیباچه

کد خبر: ۱۶۹۶۴
تاریخ انتشار : ۳۴ : ۱۰ - ۲۳ تير ۱۳۹۵
مراسم بزرگداشتی برای عباس کیارستمی برگزار شد
دیباچه:دو روز پس از دفن شدن عباس کیارستمی در قبرستانِی میان کوه‌های لواسان و وداع سینمایی‌ها با فیلمساز بین‌المللی سینما، مراسم بزرگداشتی برای او و به یاد او در کانون پرورش فکر کودک و نوجوان در خیابان حجاب برگزار شد.
برخلاف روز تشییع کیارستمی که خبری از مقامات و مدیران نبود، این‌بار علی جنتی (وزیر ارشاد) کنار رئیس سازمان سینمایی (حجت‌الله ایوبی) ردیف اول سالن نشسته بود و کنار آن‌ها داریوش مهرجویی که او هم آن‌روز حضور نداشت، نشسته بود.
مردم حیاط کانون را قُرق کرده بودند و با پوسترهایی از کیارستمی خندان که روی‌شان نوشته شده بود: هرگز مرگ را باور نکرده‌ام... هرگز نمرده‌ام... حتی یک بار! چشم به صفحه نمایشگر بزرگی که وسط حیاط کانون نصب شده است، دوخته‌اند.
نمایشگر، سالنی را نشان می‌داد که سینماگران شناخته‌شده را در خود جمع کرده بود و تصویر بزرگی از کیارستمی با آن لبخند همیشگی را در خود می‌دید.
وقتی علیرضا شجاع‌نوری به عنوان مجری از بهمن فرمان‌آرا خواست که جمله‌ای برای کیارستمی بگوید، دوربین مرد شکسته‌ای را نشان می‌داد که دیگر خبری از آن کلاه همیشگی‌اش نبود و با سری کم‌مو و چشمانی گریان، زیر لب می‌گفت: «قرار ما این نبود... قرار ما این نبود...!»
نوبت به داریوش مهرجویی عصبانی رسید تا بدون کوچک‌ترین ملاحظه‌ای میکروفون را بگیرد و فریاد بزند: «یک مشت دکتر احمق کیارستمی را کشتند! آن‌ها قاتل هستند و الان در میان ما حضور دارند... این پزشک‌های احمق باید به سزای اعمال‌شان برسند!»
دیباچه-داریوش مهرجویی
مجری وسط حرف‌های مهرجویی می‌پرد اما فایده‌ای ندارد و مهرجویی کوتاه بیا نیست که نیست. استاد سینما در سال‌های نه‌چندان دور که حالا فقط سایه‌ای از او در فیلم‌هایش باقی مانده، می‌ایستد و رو به مردم می‌گوید: «قاتلان بین ما هستند... عباس کیارستمی باید زنده می‌ماند و بین ما می‌‌ماند. او را کشتند!»
جمعیت، بیخیال و بدون در نظر گرفتن شرایط مراسم پشت سر هم و با هر جمله مهرجویی برای استاد سال‌های دور کف می‌زنند و سوت و هورا حواله‌اش می‌کنند. آن‌قدر که مهرجویی خسته می‌شود و میکروفون را زمین می‌گذارد...
دوربین روی چهره ایوبی ثابت است و درماندگی او را مقابل این سینماگر بی‌اعصاب نشان می‌دهد و بلاخره مجری با خواهش از سیروس الوند می‌خواهد تا چند جمله‌ای برای کیارستمی و به یاد او بگوید.

سیروس الوند با خواندن شعری از مولانا صحبت را کوتاه می‌کند و شادمهر راستین در میان اشک‌هایش، به نمایندگی از تمام شاگردهای کیارستمی در کلاس‌های آموزشی‌اش می‌گوید: «او به ما درس زندگی داد! کاش بتوانم مثل او زندگی کنم...»
عادل فردوسی‌پور نفر بعدی است که می‌گوید: «امروز سینمای ایران مرد بزرگی را از دست داده است و سایه این اتفاق تلخ برای همیشه بر سینما خواهد ماند. همان‌طور که پایین پوستر عباس کیارستمی نوشته است: 1319 تا بی‌نهایت؛ ایشان و کارهای درخشان‌شان ماندگار باقی خواهد ماند.»
نوبت به رخشان بنی‌اعتماد رسید تا اولین کنایه را حواله برگزارکنندگان کند و بگوید: «خوشحالم که بلاخره میکروفون به خانم‌هایی رسید که این بالا نشسته‌اند.» بنی‌اعتماد از آدم‌های توی سالن درخواست کرد تا به احترام عباس کیارستمی یک دقیقه سکوت کنند و از تصویربردار خواست تا دوربینش را روی چهره عباس کیارستمی ثابت نگه دارد.

فرشته طائب‌پور هم از جداسازی مردان و زنان در این مراسم به شدت انتقاد کرد و گفت: «این تبعیض در حق زنانی است که در این مراسم حاضر شده‌اند. دلیل این اتفاق را نمی‌دانم و به احترام این مراسم ترجیح می‌دهم چیزی نگویم.
برخلاف بسیاری از دوستان من خوشحالم که در این مراسم حاضر هستم. زیستن در دوره‌ای که کیارستمی درش حضور داشته باعث افتخار من است.»
دیباچه-مهناز افشار
نیکی کریمی با خواندن شعری که به گفته خودش، شعر مورد علاقه عباس کیارستمی بود سالن را متاثر کرد و مهناز افشار با صدای لرزان و اشک‌های سرازیر از گونه‌اش مرگ کیارستمی را غیرقابل باور خواند.

پیام ژان کلود کاریر هنرمند فرانسوی در متنی که برای مراسم یادبود عباس کیارستمی نوشته بود همراه با تصاویری از تلویزیون پخش شد و در متن آن آمده بود: «هنرمند واقعی کسی است که از سنتی بسیار کهن می‌آید، سنتی که شاید می‌پندارد همه چیز را گفته و نشان داده است، ولی او بدون زحمت خود را با تکنیک‌های زمانش وفق می‌دهد و ناگاه یک نگاه، یک صدا، یک حس جدید می‌آورد.
این مورد عباس کیارستمی بود.
ما سینما را پیش از او می‌شناختیم. اما او بدون تقلید از ما، بدون تلاش آشکار، با اجرای هنر خود در سرزمینش، احساسات، ریتم و هیجاناتی که پیش از او نمی‌شناختیم به هدیه آورد.
هنرمند واقعی از کجا آنچه را که می‌جوید بر می‌گیرد، آنچه را که پیش از یافتن نمی‌شناخته؟ رازی باستانی و به خوبی نگاه داری شده.
از این رو عباس کیارستمی یکی از بهترین شگفتی‌های زندگی ما بود. او هنگامی آمد که انتظارش را نداشتیم و با چند فیلم، دید ما از تمامی ایران دگرگون شد.
او تنها کار می‌کرد یا تقریباً به تنهایی ولی با پشتیبانی یک فرهنگ کهن که نمی‌خواست بمیرد و قطعاً نمی‌خواست از آنچه ما مدرنیته می‌نامیم - که چیزی جز اراده زیست با زمان خود نیست- بگذرد.
احتمالا برای دسترسی به سرچشمه احساسات نوین دوران خود بود که کارش را با کودکان آغاز کرد. از کودکان پرسش می‌کرد و هرگز پاسخشان را از یاد نمی‌برد.
پس از دیدن نخستین فیلم‌هایش، ما همگی شگفت زده شدیم، انگار کسی چیزی را، در شکلی از بیان که می‌پنداشتیم ما به تنهایی یا تقریبا تنهایی می‌شناسیم و به کار می‌گیریم، می‌نمایاند و آشکار می‌کرد.
او خود را به عنوان یک مؤلف بزرگ سینما مطرح می‌کرد و ما از این اتفاق بسیار خوشبخت بودیم. او از دروازه بزرگ وارد خانواده ما شد. سپس، فیلم بعد از فیلم، در پی تصمیم اقامت در کشور خود، با وجود آغوش بازی که در سایر نقاط بر او گشوده بود، به کار خود ادامه داد، به اثبات شخصیت منحصر به فردش، به نگاه آرام و در عین حال حادش، به سادگی بسیار موثر فیلم برداریش، به شوخ طبعی آمیخته به تلخی‌اش.
او دلیل زنده این بود که هنر نمی‌تواند بایستد، مکث کند، منجمد شود، چرا که از ما قوی‌تر است، چرا که تنها فعالیت انسانی است که قادر به شکستن تمام موانع است، بخصوص آن‌هایی که بدون آگاهی در درونمان برپا می‌کنیم.
دلیل اینکه هنر، در یک سطح بخصوص، تنها حریفی است که ما هنوز می‌توانیم در برابر مرگ به کار گیریم.
مرسی عباس.»

کیانوش عیاری و همایون اسعدیان دو تن از کارگردان‌های سینمای کشورمان، در تمام مدت مراسم گرشه‌ای بیرون از سالن ایستاده بودند و مشغول صحبت بودند. امیرحسین علم‌الهدی یکی از تنها مدیران دولتی که از روز ورود کیارستمی به ایران کنار بدن بی‌جان او بود و روز خاکسپاری با لباس انتظامات در مراسم حاضر بود نیز از اول تا آخر این مراسم در تکاپو و کنترل وضعیت بود. اوکتای براهنی (کارگردان جوان سینمای ایران) پسر رضا براهنی از شاعران و منتقدان بزرگ ادبیان معاصر نیز در این مراسم حضور داشت. مراسم تا ساعت هشت ادامه داشت و سپس در میان فطعه‌هایی از همایون شجریان و چند خواننده دیگر مردم سالن و محوطه کانون پرورش فکری کودک و نوجوان را ترک کردند.
همایون ارشاد یا همان آقای بدیعِ «طعم گیلاس» که این روزها خارج از ایران به سر می‌برد و جعفر پناهی یکی از دستیارهای سال‌های دور کیارستمی جای‌شان در مراسم خالی بود.

عکس ها:فواد اشتری
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده
یک کارشناس فوتسال در گفت ‌و‌ گو با «دیباچه» مطرح کرد؛

ایران تیم بهتری نسبت به رقبای آسیایی دارد/باید به تصمیم شمسایی احترام بگذاریم

۱۱:۲۹  -  ۲۵ فروردين ۱۴۰۳
ادبیات عجیب ژیلا صادقی!

جنجال خانم مجری بعد از درگذشت رضا داوودنژاد چه بود؟

۱۲:۲۹  -  ۱۵ فروردين ۱۴۰۳
مربی تیم والیبال بانوان سایپا در گفت و گو با«دیباچه» مطرح کرد؛

تجربه بالای بازیکنان باعث قهرمانی تیم شد/ تیم قوی و جنگنده‌ای داشتیم

۱۲:۲۲  -  ۲۳ اسفند ۱۴۰۲
گفتگوی کمتر دیده شده دیباچه با زنده یاد رضا داوودنژاد و همسرش

غزل بدیعی همسر زنده یاد رضا داوودنژاد: به خاطر عشق، همیشه در کنار رضا بودم

۱۲:۲۰  -  ۱۵ فروردين ۱۴۰۳
گفتگو دیباچه با کارگردان سریال «از سرنوشت»

« رضا داوودنژاد » در رفاقت، مرام و غافلگیری، دست به نقد بود!

۱۶:۳۲  -  ۱۴ فروردين ۱۴۰۳
سرمربی تیم ملی ووشو در گفت‌وگو با «دیباچه» مطرح کرد؛

هدف کسب بهترین نتیجه در آسیاست/ بدون تغییر ترکیب، راهی انتخابی جام جهانی خواهیم شد

۱۲:۰۸  -  ۲۲ اسفند ۱۴۰۲
پربازدیدها
آخرین اخبار