به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه
دیباچه، در کتاب «قهوه سرد آقای نویسنده» آمده است که: بهم گفت: «تا حالا شكار رفتي؟» گفتم: «نه» گفت: «من قبلا ميرفتم، ولي ديگه نميرم، آخرين باري كه شكار رفتم، شكار گوزن بود، خيلي گشتم يه گوزن پيدا كردم. من بهش شليك كردم، درست زدم به پاش، وقتي رسيدم بالاي سرش هنوز جون داشت، نفس ميكشيد و با چشمهاش التماس ميكرد، زيباييش مسخم كرده بود، حس كردم كه ميتونه دوست خوبي واسهم باشه، ميتونستم نزديك خونه يه جاي دنج واسهش درست كنم. اما خوب كه فكر كردم فهميدم كه اينجوري اون گوزن واسه هميشه لنگ ميزنه و و هر وقت من رو ببينه ياد بلايي ميافته كه سرش آوردم، از نگاهش فهميدم بزرگترين لطفي كه ميتونم در حقش بكنم اينه كه يه گلوله صاف تو قلبش شليك كنم.» بعدش گفت: «تو هيچوقت نميتوني با كسي كه بدجور زخيمش كردي دوست باشي».
لازم به ذکر است که این کتاب در مدت زمان کوتاهی با استقبال مخاطبان مواجه شده و به چاپ های مجدد رسیده است.
کتاب « قهوه سرد آقای نویسنده» توسط نشر نیماژ در 220 صفحه در سال 1396 با قیمت 20000 هزار تومان به چاپ رسیده است که تا به امروز سه مرتبه تجدید چاپ شده است.